دانلود کتاب دختران مطرود
نویسنده: سایمون سنت جیمز
ناشر : سنگ
نویسنده: سایمون سنت جیمز
ناشر : سنگ
نام کتاب : دختران مطرود
نویسنده : سایمون سنت جیمز
ناشر : سنگ
مترجم : بهاره شریفی
تعداد صفحات : 411 صفحه
شابک : 978-622-95827-2-5
تاریخ انتشار : 1398
رده بندی دیویی : 813/6
دسته بندی : رمان های خارجی, داستان و رمان های عاشقانه, داستان و رمان پلیسی جنایی
نوع کتاب : Epub
قیمت پشت جلد : 56000 تومان
قیمت نسخه الکترونیک : 21000 تومان
"دختران مطرود" / آن ها نمی بخشند، آن ه ا فراموش نمی کنند.
کتاب حاضر با عنوان اصلی (The broken girls) اثری از سایمون سنت جیمز (Simone St. James) می باشد که با ترجمه ای از بهاره شریفی توسط انتشارات سنگ منتشر شده است.
سایمون سنت جیمز از نویسندگانی است که ابتدا نویسندگی را از دوران دبیرستان آغاز کرد. اما بعد از آن به مدت 20 سال در پشت صحنه برنامه های تلویزیونی کار کرد. داستان های سایمون اغلب درباره زنان و زخم ها و مشکلاتی است که گریبان گیر آنان می شود. او در رابطه با ترس و دلهره و عشق می نویسد و آنچه برای زنان و دختران رخ می دهد را به خوبی می تواند توصیف کند. چرا که او خود یک زن است و تمامی این مسائل را به خوبی درک می کند. داستان دختران مطرود در مورد جمعی از دختران است که هیچ کس آن ها را نمی خواهد و به همین خاطر آن ها در مدرسه شبانه روزی زندگی می کنند. این کتاب موفق به کسب دو جایزه ریتا از نویسندگان عاشقانه نویس و جایزه آرتور الیس از بخش جنایی نویس کانادا شده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"ساعت ده همان شب، فیونا به آپارتمان جیمی رسید. لپتاپ، دفترچههای یادداشت و بستهی ششتایی آبجو را همانطور که قول داده بود، همراهش آورده بود.
جیمی در طبقهی بالای ساختمانی دوبلکس در مرکز بارونز زندگی میکرد. خانهی قدیمی ویکتوریایی که تا حدودی بازسازی شده و اجاره داده میشد. زن صاحبخانه از اينكه طبقهی بالا را به پلیس اجاره داده است، بیش از حد خوشحال بود. خانوادهای هم که با دو فرزند کوچكشان در طبقهی پایین زندگی میکردند از اينكه او همسایهشان بود خشنود بودند. خیابان سه لاینی بود و محله صد سال پیش، زمانی که مردم بارونز روزگار بهتری داشتند، ثروتمندنشین بود. در حال حاضر عمارتهای ویکتوریایی بزرگ به چند آپارتمان تقسیم شده بود و برای سکونت والدین کارگران و بازنشستگان مورد استفاده قرار میگرفت. دوچرخههای زنگزده و اسباببازیهای رهاشدهی بچهها، چمنهای نیمه مرتب را از نظم انداخته بود.
وقتی فیونا وارد شد، جیمی جینی کهنه و تیشرت خاکستری پوشیده و پشت لپتاپش پشت میز آشپرخانه نشسته بود. تکلامپ بالای سرش روشن و بقیهی آپارتمان در تاریکی فرورفته بود. وقتی فیونا در را پشت سرش بست، جیمی همانطور که به پروندهای که مشغول مطالعهاش بود نگاه میکرد گفت: «شام خوردی؟ بقیهی غذا تو یخچاله.»
فیونا وسایلش را در طرف دیگر میز گذاشت و کمی معطل کرد. شام نخورده بود و جیمی میدانست. قطعاً اول باید شام میخورد، اما ذهنش به خاطر چیزهایی که پیدا کرده بود در تکاپو بود و از او میخواست به کارش ادامه دهد. جیمی سرش را بالا گرفت و به او نگاه کرد، انگار ذهنش را میخواند."
این کتاب فهرست ندارد.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
یک رمان جذاب و گیرا که خواننده رو به خوبی با خود همراه میکنه . شخصیتها به خوبی پرداخته شده اند و به موضوعات بسیار جالبی پرداخته شده . حتما این رمان زیبا رو مطالعه فرمایید .
1400-07-12
خیلی کتاب خوبیه. حس شخصیتها به خوبی منتقل میشه و علاقه داری خط داستان رو دنبال کنی
1398-11-02
داستان حاوی حقایق بسیاری بود که باید با اصرار ستودنی فیونا کشف میشد و این خوندن کتاب رو لذت بخش میکرد.دانستن حقایق هرچند تلخ از هر اشتباه و دروغی بهتره.در کل کتاب خوبی بود
1398-10-29
عالیه
1401-09-15