دانلود کتاب دیوار
نویسنده: ژان پل سارتر
ناشر : گیوا
نویسنده: ژان پل سارتر
ناشر : گیوا
نام کتاب : دیوار
نویسنده : ژان پل سارتر
ناشر : گیوا
مترجم : صادق هدایت
تعداد صفحات : 104 صفحه
شابک : 978-600-451-650-1
تاریخ انتشار : 1398
رده بندی دیویی : 831/808
دسته بندی : رمان های خارجی, داستان های کوتاه
نوع کتاب : Epub
قیمت پشت جلد : 19000 تومان
قیمت نسخه الکترونیک : 5400 تومان
" دیوار " / مجموعه داستان کوتاه
کتاب دیوار، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی ژان پل سارتر(Jean Paul Sartre) و تعدادی دیگر از نویسندگان برجسته ی دنیا است که توسط صادق هدایت به فارسی بازگردانده شده و از انتشارات گیوا منتشر شده است.
کتاب دیوار، متشکل از داستان های کوتاهیست که توسط ژان پل سارتر و تعدادی دیگر از نویسندگان گردآوری شده است. اولین داستان این کتاب با عنوان دیوار، شب قبل از اعدام سه زندانی سیاسی را برای ما بازگو میکند. داستان به روایت دکتری می باشد که برای تسلی دادن به این سه زندانی با آنها گفتگومی کند و داستان به صورتی جلو میرود که زندانیان قبل از اعدام از دیوار میان زندگی و مرگ عبور می کنند.
در بخشی از کتاب می خوانیم :
" ما را در اتاق دنگال سفیدی هل دادند. چشمهایم را روشنایی زده بود و بههم میخورد. بعد یکمیز و چهارنفر را پشت آن دیدم. اینها غیرنظامی بودند و کاغذهایی را وارسی میکردند. زندانیان دیگر را در ته اتاق جمع کرده بودند و ما بایستی تمام طول اتاق را طی کنیم تا به آنها ملحق شویم. بسیاری از آنها را میشناختم، ولی بعضی دیگر به نظرم خارجی آمدند. دو نفر از آنها، که جلو من بودند و بور بودند و کلهی گرد داشتند، شبیه یکدیگر بودند. حدس زدم که فرانسوی باشند. آنکه کوچکتر بود هی شلوارش را بالا میکشید؛ عصبانی بود.
نزدیک سه ساعت طول کشید، من منگ شده بودم و سرم خالی بود، ولی اتاق حسابی گرم بود و من از گرمیاش خوشم آمد، زیرا بیستوچهار ساعت متوالی بود که میلرزیدم. پاسبانان، محبوسین را یک به یک جلو میز میآوردند. آن چهار نفر، از آنها اسم و شغلشان را میپرسیدند. اغلب یا سؤال دیگری از آنها نمیکردند و یا مثلاً از اینجور چیزها میپرسیدند: «آیا تو در خرابکاری مهمات شرکت کردی؟» یا «روز نهم صبح کجا بودی و چه میکردی؟» به پاسخها گوش نمیدادند یا اینطور وانمود میکردند که گوش نمیدهند. لحظهای ساکت میشدند و راست جلوی خودشان را نگاه میکردند، بعد شروع به نوشتن میکردند. از «توم» پرسیدند که آیا راست است که ستون بینالمللی خدمت میکرده است، چون کاغذهایی در جیبش پیداکرده بودند. توم نمیتوانست انکار بکند از «ژوان» چیزی نپرسیدند، اما همینکه اسمش را گفت، مدت طویلی مشغول نوشتن شدند."
دیوار / ژان پل سارتر
جلو قانون / فرانتس کافکا
کلاغ پیر / الکسندر لانژکیلاند
تمشک تیغدار / آنتوان چخوف
مرداب حبشه / گاستون شرو
کور و برادرش / آرتور شنیتسلر
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد