دانلود کتابهای فرانتس کافکا
کتابهای الکترونیک، زندگی نامه و آلبوم تصاویر فرانتس کافکا
زادگاه : پراگ پایتخت جمهوری کنونی چک
تاریخ تولد : سومین روز از ماه ژوئییه در سال 1883
بیشتر...
تاریخ وفات: بهار 1924
علت فوت: سل
زادگاه : پراگ پایتخت جمهوری کنونی چک
تاریخ تولد : سومین روز از ماه ژوئییه در سال 1883
بیشتر...
تاریخ وفات: بهار 1924
علت فوت: سل
فرانتس کافکا در سومین روز از ماه ژوئییه در سال 1883 در شهر پراگ که اکنون پایتخت جمهوری چک می باشد، چشم به جهان گشود. کافکا در خانواده ای یهودی و آلمانی زبان زندگی میکرد و با مشکلات فراوانی در خانه روبرو بود، که بعد ها در کتاب نامه به پدر از مشکلاتش با پدرش سخن می گوید. از برترین آثار او میتوان به کتاب مسخ، محاکمه، قصر و آمریکا اشاره کرد، که در این آثار میتوان پوچ گرایی و جهان نگری و دید خاص و ویژه ی کافکا به دنیا و همچنین واژه ها و جملات طولانی آلمانی وی را به خوبی مشاهده کرد. او سرانجام در 40 سالگی پس از تحمل بیماری هایی نظیر افسردگی، اضطراب و میگرن بر اثر سل دار فانی را وداع گفت.
فرانتس کافکا (Franz Kafka ) تنها پسر جولی و هرمان کافکا بود. خانواده ی کافکا دو پسر بزرگ خود را از دست داده بودند بنابراین فرانتس بزرگترین پسر خانواده بود. او همراه با سه خواهر و والدین خود زندگی می کرد، که البته بعدا هر سه خواهر او در اردوگاه نازی ها جان باختند. فرانتس نتوانست رابطه ی خوبی با پدر مستبد و مادر متعصب خود که هیچ گاه رویاهای او را درک نمیکردند برقرار کند. پدرش بازرگانی یهودی بود اما در خانه با فرزند خود رفتاری بسیار مستبدانه و نا مناسب داشت. تاثیر رنج هایی که کافکا در کودکی از طرف پدر خود متحمل میشد به خوبی در کتاب های او پیداست. در کتاب نامه به پدر که فرانتس ان را چند سال پیش از مرگ خود طی نامه ای به پدرش نوشته بود، سعی داشت به پدرش بفهماند که چطور کودکی او توسط رفتار های پدر نابود شد. در قسمت هایی از این کتاب میخوانیم که چرا فرانتس از بی احساسی و قضاوت های پدرش میترسیده است. او اعتراف میکند که ترس از پدر حتی هنگام نوشتن نامه هم همراه او بوده است. البته که این نامه هیچ گاه به دست پدرش، هرمان کافکا نرسید، زیرا که مادر فرانتس از خشم پدر فرانتس وحشت داشت و نامه را به فرانتس بازگرداند.
فرانتس اصلیتی آلمانی داشت و اولین زبان او زبان آلمانی بود هرچند که زبان چکی را هم تا حدودی آموخته بود. با وجود اینکه در کشوری غیر آلمانی میزیست اما همیشه به زبان آلمانی علاقه ی بیشتری نشان میداد. کافکا در مدرسه بسیار خوب عمل میکرد و به ادبیات علاقه ی بسیاری داشت. اوهمیشه در مدرسه مورد تحسین معلم هایش قرار میگرفت. او توانست در سال 1901 دیپلم خود را بگیرد و وارد دانشگاه شود.
فرانتس ابتدا در دانشگاه چارلز فردیناند در شهر پراگ مشغول به تحصیل در رشته ی شیمی شد، اما بعدا رشته ی خود را به حقوق تغییر داد. او برای این تغییر رشته دو دلیل داشته. اول اینکه با تحصیل در رشته ی حقوق آینده ی بهتری را در انتظار خود میدید و دلیل دوم این بود که او میتوانست با تحصیل در این رشته توجه و رضایت پدرش را به دست آورد. علاوه بر این ها او هنگام تحصیل در دانشگاه در بسیاری از کلاس های مربوط به ادبیات آلمانی نیز به خاطر علاقه ی فراوانی که به این زبان داشت، شرکت میکرد. بهترین دوست او در دوران دانشگاه و تحصیلش در رشته ی حقوق "ماکس برود" بود. ماکس کسی بود که دوستیش با فرانتس تا اخرین روزهای زندگی وی ادامه داشت. کافکا توانست دانشگاه را نیز با موفقیت بگذراند و با مدرک دکترای حقوق فارغ التحصیل و وارد دنیای کار شد. مدتی در دادگاه به عنوان کارمند مشغول بود و بدون هیچ حقوقی کار میکرد. سپس توانست در یک شرکت بیمه استخدام شود، اما کماکان علاقه ی اصلی کافکا نویسندگی بود به همین سبب شغل های مختلف برای او تنها معنای راهی برای تامین هزینه هایش را داشتند و فرانتس به نوشتن داستان های خود ادامه داد. با این حال فرانتس در محل کار نیز همانند مدرسه و دانشگاه حداکثر تلاش خود را میکرد و بهترین کار خود را ارائه می داد و در شرکت بیمه ی حوادث کارگری دست راست رِئیسش بود. این در حالی بود که او از ساعات کاری خود ناراضی بود. او تا سال 1922 در آن شرکت مشغول به کار بود.
با وجود اینکه کافکا در روابط با همکاران و همکلاسی هایش بسیار موفق بود و با ان ها ارتباط خوبی داشت اما هیچ گاه در زندگی شخصی اش چنین موفقیتی به دست نیاورد. او از طریق دوست صمیمی اش ماکس با دختری به نام "فلیسه بوئر" آشنا شد و رابطه ی عاشقانه ای میان این دو شکل گرفت. کافکا و فلیسه مدت ها به یکدیگر علاقه داشتند و تمام نامه هایی که وی برای فلیسه به مدت 5سال مینوشت در کتابی به نام "نامه هایی به فلیسه" اورده شده است. آن ها دوبار نامزد کردند اما هیچوقت میانشان ازدواجی صورت نگرفت و در سال 1917 بالاخره از یکدیگر جدا شدند. بسیاری معتقدند کافکا به خاطر ناکامی هایی که در زندگی های زناشویی اطرافش دیده بود، از خطر کردن در عشق و به هم ریختن تعادل درونی اش هراس داشت.
بعدا فرانتس با دوریا دایامنت آشنا شد که مانند خودش یهودی و سوسیالیسم بود. دوریا و فرانتس در برلین زندگی میکردند، زمانی که فرانتس شدیدا از افسردگی و مشکلات روحی رنج میبرد و حال جسمی وی بسیار وخیم شده بود آن ها به پراگ بازگشتند و نزد خانواده ی فرانک ماندند. کافکا در بستر بیماری رنج های فراوانی تحمل کرد به طوری که به خاطر وضعیتش حتی نمیتوانست غذا بخورد و گرسنگی تبدیل به عامل مرگ او شد، تا سر انجام که فرانتس کافکا در بهار 1924، یک ماه قبل از چهل و یک سالگی اش، درگذشت.
کافکا پیش از مرگ به دوست خود ماکس برود وصیت کرده بود تا تمامی کتاب هایش را در آتش بسوزاند، اما مارکس این کار را نکرد و تلاش زیادی کرد تا نوشته های کافکا را در کنار هم قرار دهد و به صورت کتاب منتشر کند. هیچ یک از داستان های بلندی که کافکا نوشته بود کامل نشد به جز رمان مسخ . اما داستان های کوتاهی که نوشته بود توسط ماکس جمع آوری شد. به خاطر خفقان حاکم بر جامعه و حضور نازی ها ماکس در سال 1939 همراه با نوشته های کافکا به تل آویو گریخت و چند سال بعد بالاخره توانست این نوشته ها را به چاپ برساند. با وجود اینکه تفسیر های فراوانی بر کار های کافکا نوشته شده است اما هنوز آثار کافکا برای بسیار قابل درک نیست. مشخص است که برخی از کتاب های کافکا خطاب به پدرش بوده و ریشه در مشکلات میان آن دو داشته است و به همین جهت است که فضای کتاب های کافکا فضایی غمگین و نا خوشایند هستند و با این که کافکا در زمان حیاتش محبوبیتی میان دنیای نویسنده ها و کتاب خوان ها نداشت اما در چند دهه ی گذشته بسیاری توانستند رابطه ی خوبی با کتاب های او بیابند.
آثار دستنویس کافکا در کتابخانه ی ملی اسرائیل نگه داری می شود زیرا طبق گفته های دوریا دیامانت کافکا علاقه داشته به اسرائیل مهاجرت کند. به همین خاطر نیز این کتابخانه از انتقال کتاب های کافکا به آلمانی ممانعت کرد.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B3_%DA%A9%D8%A7%D9%81%DA%A9%D8%A7
لینک کوتاه
http://ketabch.in/a/6504