نام کتاب : مرد گمشده
نویسنده : جین هارپر
ناشر : سنگ
مترجم : میثم فرجی
تعداد صفحات : 352 صفحه
شابک : 978-622-95827-5-6
تاریخ انتشار : 1398
رده بندی دیویی : 823/92
دسته بندی : رمان های خارجی, داستان و رمان های عاشقانه, داستان و رمان پلیسی جنایی
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 30000 تومان
معرفی کتاب
" مرد گمشده "
( The Lost Man ) عنوان کتابی به نویسندگی جین هارپر ( Jane Harper ) به ترجمه ی میثم فرجی از انتشارات سنگ به چاپ رسیده است.
«جین هارپر» با نخستین رمانش The Dry جوایز زیادی را کسب کرد. ازجمله جایزهی کتاب صنعت استرالیا و جایزهی باری برای نخستین رمان رمزآلود. هارپر پیش از اینکه به عنوان نویسندهی حرفهای فعالیت کند، سیزده سال روزنامهنگار بود. رمان اخیرش، «مرد گمشده» سال 2019 به بازار آمد و خیلی زود در فهرست ده کتاب پرفروش ساندی تایمز قرار گرفت. این رمان رتبهی چهارم گودریدز و یکی از پرفروشترین آثار نیویورک تایمز نیز هست.
«مرد گمشده» داستان پُرکشش و مرموزی است از مرگ مردی به نام «کمرون» که جنازهاش در صحرا، کنار قبری شوم پیدا میشود. دو برادر کمرون در جستوجوی علت مرگ او برمیآیند. خودکشی؟ قتل؟ مرگ طبیعی؟ و... آیا پای زنی هم در میان است؟ در این مسیر، داستان عشق گذشتهی کمرون و رازهایی که به همراه دارد، مطرح میشود و قصه، پیچیدگیها و جذابیتهای تازهای پیدا میکند.
در بخشی از کتاب می خوانیم :
" صبح زود بود، اما ناتان میتوانست دخترکها را در محوطهی تمرین اسب ببیند. دخترهای کمرون. پیش از اینکه سوار ماشین هری بشود مدتی نگاهشان کرد.
لیز توان یا ارادهی مخالفت نداشت، به همین خاطر بوب و زاندر هر دو اصرار داشتند برای دیدن گروهبان کنار ماشین کمرون بیایند. کسی چیزی نگفت، اما همه امیدوار بودند گلن مککنا نگاه دقیقتری بیندازد و به آنها بگوید دقیقاً چه اتفاقی افتاده.
بوب سوار صندلی عقب در کنار زاندر شد و با هیچ کس حرف نزد. ناتان هنوز بوی ادرار بوب را حس میکرد، اما وقتی برگشت خانه، بوب در اتاقش بود و در را بسته بود. مردد بود که وقتی شنید هری برقها را خاموش کرده در بزند. ژنراتور داشت خاموش میشد. ناتان دستش را پایین آورد. نمیشد توی تاریکی حرف زد. در عوض وقتی ژنراتور متوقف شد و همه جا در تاریکی فرو رفت روی کاناپه دراز کشید و با خودش مرور کرد فردا چه بگوید. صبح وقتی بلند شد، تمام ایدههایش تبخیر شده بودند و چیزی که فکر میکرد میبیند، ناگهان تیره شده بود.
هری ماشینش را روشن کرد و راه افتاد. وقتی از محوطهی بازی میگذشتند ناتان علامت داد.
«هری، یه دقیقه نگه دار.»
سوفی هشت ساله، وسط حیاط بود، با طنابی بلند و با یک دست اسبی را آموزش میداد. در دست دیگرش شلاق بود. لو که حالا پنج سالش بود، کنار حصار نشسته بود، سرش پایین بود و روی تکه کاغذی نقاشی میکرد. از چیزی که ناتان یادش میآمد بزرگتر شده بودند. البته خب یک سال گذشته بود. ناتان السا را میدید که از ایوان دخترهایش را تماشا میکند. دافی، سگ کمرون، آرام کنار پایش نشسته بود.
هری که ایستاد، ناتان از پنجره خم شد بیرون و برای برادرزادههایش دست تکان داد.
«سلام دخترها. دیشب فرصت نشد ببینمتون. حالتون چهطوره؟ زاندر رو یادتونه، مگه نه؟»
سوفی اسبش را بست و هر دو رفتند طرف عمو. لو، طوری ناتان را نگاه میکرد، انگار غریبه است. "
فهرست مطالب
این کتاب فهرست ندارد.
این رمان رتبهی چهارم گودریدزدر سال 2019 و یکی از پرفروشترین آثار نیویورک تایمز بود =ه است.
کتاب های مرتبط
بیشترکتاب های دیگر انتشارات سنگ
بیشترنظرات کاربران
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
معمولیه
1400-11-25
اصلا خوب نبود
1401-08-03