دانلود کتابهای نیکلای گوگول
کتابهای الکترونیک، زندگی نامه و آلبوم تصاویر نیکلای گوگول
زادگاه : روستای بالشیه ساروچینتسی در ایالت پولتاوا (واقع در اکراین)
ملیت : روسی - اوکراینی
تاریخ تولد : اول آپریل سال 1809
بیشتر...
تاریخ وفات: 4 مارس 1852
زادگاه : روستای بالشیه ساروچینتسی در ایالت پولتاوا (واقع در اکراین)
ملیت : روسی - اوکراینی
تاریخ تولد : اول آپریل سال 1809
بیشتر...
تاریخ وفات: 4 مارس 1852
نیکلای واسیِویچ گوگول، اول آپریل سال 1809 به دنیا آمد و در تاریخ 4 مارس 1852 درگذشت. او نویسنده ی روسی با اصلیت اکراینی بود و بنیانگذار ادبیات انتقادی در روسیه و یکی از بزرگ ترین طنزپردازان جهان به شمار می آید. گوگول با خلق شخصیت های طبیعی و باورپذیر و وصف جزء به جزء صحنه ها با لحن گزنده و انتقادی خود به اصلاح ناهنجاری های عریان و پررنگ جامعه زمان خود پرداخت و به آینه ی تمام نمای روسیه بدل شد.
نوشته های او بر کافکا، داستایوفسکی، چخوف و تولستوی تاثیر گذاشته است. از آثار او می توان به رمان های کالسکه، شب ها کنار دهکده ی دیکانکا و شنل را نام برد.
تورگنیف به خاطر دامنه ی تاثیرگذاری گوگول بر ادبیات داستانی روسیه در مورد او می گوید:"ما همه از زیر شنل گوگول بیرون آمده ایم." بلنسکی او را پدر نثر روسی می داند و فرانکاوکانر به او لقب پدر داستان کوتاه را می دهد و میرسکی از لحاظ خلاقیت، او را هم تراز شکسپیر معرفی می کند.
نیکولای گوگول (Nikolai Gogol) ، در روستای بالشیه ساروچینتسی در ایالت پولتاوا (واقع در اکراین) به دنیا آمد. او زمانی که 15 ساله بود، پدرش را از دست داد. از همان زمان شروع به سرودن شعر به زبان روسی و اکراینی کرد و به عنوان یک نمایشنامه نویس مبتدی، نمایشنامه ای به زبان اکراینی نوشت. او به عنوان یک بچه در خانه ی تئاتر عمویش کار می کرد.
او در سال 1818 به مدرسه رفت و سپس وارد مدرسه ی عالی هنر در نیژن شد و تا سال 1828 در آنجا تحصیل کرد. گوگول چندان میان هم کلاسانش محبوب نبود و او را کوتوله ی عجیب و غریب صدا می زدند. به زودی او به سمت طبیعت سیاه و مرموز حرکت کرد که نشانه ی درد خود خواسته و اشتیاق بی انتها بود. او توانایی تقلید خود را گسترش داد و به تدریج تبدیل به یک بازیگر شد.
در سال 1828 گوگول مدرسه را ترک کرد و با امید و اشتیاق بسیار به سن پطرزبورگ رفت. او امیدوار بود که یک نویسنده ی معروف شود. گوگول اولین نوشته ی منظوم خود، هانس کوشِل گارتِن را با نام مستعار وی.آلوو با هزینه ی شخصی چاپ کرد. مجلات او را مورد تمسخر قرار دادند؛ بنابراین تمام نمونه های چاپ شده را خرید و آن ها را سوزاند و به خود قول داد که دیگر شعر ننویسد. سن پطرزبورگ او را ناامید کرده بود و او مقامی بیشتر از یک کارمند به دست نیاورد.
ناامیدی او زیاد طولانی نشد و گوگول بین سال های 1831 تا 1832 داستان های منثور شب های کنار دهکده ی دیکانکا را منتشر کرد و تحسین الکساندر پوشکین را برانگیخت. این منظومه شامل داستان هایی رمانتیک و دارای موضوعات افسانه ای و نمایش زندگی بدون غم و شاد مردم است. این اثر گویای عشق و علاقه ی گوگول به زادگاهش اکراین بود.
گوگول در سال 1835 کتاب میرگورد را نوشت. در این کتاب برعکس اثر قبلی گوگول نشانه های از کمدی تلخ و گزنده دیده می شود. او در این کتاب به نمایش زندگی پیش پاافتاده و مبتذل مردم عادی می پردازد. این نخستین بار در ادبیات روسیه بود که چهره ی هولناک زندگی بدون معنویت نشان داده می شد و به این وسیله ریشه های اجتماعی آشکار می شود.
بین سال های 1832 تا 1836 گوگول به سختی کار کرد و تمام کارهایش در این سال ها تحت تاثیر ارتباطش با پوشکین بود؛ اما هنوز آرزوی گوگول برای رشد در دنیای ادبیات محقق نشده بود. منتقدان روسی، استفن شِویرِو و ویساریون بِلینسکی گوگول را از نویسنده ای اکراینی به نویسنده ای روسی طبقه بندی کردند. این زمانی اتفاق افتاد که کمدی بازرس دولت گوگول در تاریخ 19 آپریل 1836 بر صحنه ی تئاتر سن پطرزبورگ بر روی صحنه رفت و او بالاخره خود را به عنوان یک نویسنده باور کرد. در این اثر ذهن خلاق و جست و جوگر نویسنده در پی تعمیم های گسترده است. این اثر موافقان و مخالفان بسیاری داشت و مخالفان او را "یاغی خطرناک" خواندند.
او از سال 1835 تا 1842 مشغول نگارش مجموعه ی داستان های پطرزبورگی شامل داستان های؛ دماغ، پرتره، کالسکه، بلوار نفسکی، یادداشت های یک دیوانه و شنل بود که در آن ها استادی گوگول از زاویه ی جدیدی نشان داده می شد. نویسنده در مقام راوی داستان های شهرها، تضادهای اجتماعی را بازگو می کرد که با خود، با چشم و گوش خود لمس کرده بود.
گوگول که از حرف و حدیث ها به ستوه آمده بود، تصمیم گرفت که به سفر برود. او به آلمان، سوئد، فرانسه و رم سفر کرد و کتاب نفوس مرده را نوشت و پس از بازگشت در روسیه منتشر کرد. در این منظومه گوگول تصویر غمباری از بحران اقتصادی، اجتماعی و معنوی نظام رعیت داری را ارائه و ماهیت نظام سرمایه داری را آشکار می کند. او با نوشتن این کتاب به قول آلکساندر هرتسن "لرزه ای بر سراسر روسیه انداخت." انتقادات شدید به او منجر شد که گوگول از لحاظ اعتقادی و فکری دچار تزلزل شود.
او به انتشار کتاب نفوس مرده بسیار امیدوار بود. ویساریون بلینسکی در نامه ای مشهور به نامه ای به گوگول او را شدیدا محکوم کرد. این فشارها منجر شد که گوگول جلد دوم کتاب نفوس مرده را که درباره ی نوزایی روسیه بود، بسوزاند. او چند روز بعد از این اتفاق درگذشت و او را در مسکو به خاک سپردند.
نیکلای گوگول از جامعه ی دهقانی و فقیر روسیه بود؛ اما آنچه این نویسنده ی جوان در ذهنش از پایتخت روسیه داشت، زمین تا آسمان با آنچه می دید، فرق داشت. او پایتخت را درگیر بیماری های کشنده و مهلکی دید که هر آن، خطر از هم پاشیدگی و انقلاب اجتماعی را یادآور می شد.
این نویسنده ی روس با ساختاری عریض، طویل و ناکارآمد اداری مواجه بود؛ یعنی بوروکراسی خشک و پیچیده ای که هیچ فردی نمی توانست بگوید چه وظیفه ای در کشور دارد. او شغل هر کسی را که می پرسید پاسخ می شنید که کارمند است. به همین دلیل تیپ کارگر در تمام آثار گوگول دیده می شود. او این کارمندها را به هجو و هزل می گیرد و فسادهای این طبقه را با زبان طنز گزنده ی خود افشا می کند.
گوگول معضلات و فساد جامعه روسیه را تهدیدی برای بقیه روسیه می دانست و به همین دلیل به افشای این مفاسد می پرداخت تا از تغییرات ناگهانی جلوگیری کند.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%DB%8C_%DA%AF%D9%88%DA%AF%D9%88%D9%84
لینک کوتاه
http://ketabch.in/a/5996