دانلود کتاب همیشه تنها
نویسنده: فرزانه تقدیری
ناشر : کتابچین
نویسنده: فرزانه تقدیری
ناشر : کتابچین
دسته بندی : رمان های ایرانی, داستان های کوتاه, داستان و رمان های عاشقانه, داستان های آموزنده
نوع کتاب : PDF
قیمت نسخه الکترونیک : رایگان
"همیشه تنها"
رمان حاضر اثری از خانم فرزانه تقدیری می باشد.
این رمان روایت دختری به نام مونا است که تمامی خواستگارانش به دلیل سخت گیری پدر و بردارش از ازدواج با او منصرف می شوند. مونا به پیشنهاد دوستش الهه شغلی در یک مهد کودک پیدا می کند ولی از ترس مخالفت پدر و خانواده از این شغل انصراف می دهد. پس از مدتی پسری به نام حمید که در نمایشگاه ماشین کار می کند به خواستگاری مونا می آید و .....
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
"نمی خواهم بگویم تا به حال دروغی نگفته ام اما هر چه بودم به پدر و مادرم دروغ نمی گفتم و چیزی را از آن ها مخفی نمی کردم.
سعی کردم این افکار را از خودم دور کنم. پلاستیک را برداشتم و بسته ی درونش را بیرون آوردم و با قلبی پر تپش آن را گشودم. شال سبز رنگی، کادو پیچ شده بود. قلبم داشت از جا کنده می شد. بلند شدم و به آینه نگریستم. ذوق زده شدم. باورم نمی شد! از اتاق بیرون آمدم و روبه روی مادر و ننه کفایت ایستادم. هر دو با تحسین بهم نگریستند.
- خیلی خوش رنگه ننه. ایشالا جاهای خوب خوب بپوشیش.
مادر با خوشحالی گفت:
- مونا خیلی خوبه که تو رو بچه ها دوست دارن. تازه از اون بهتر این که از لاک انزوای خودت بیرون اومدی و رفتی تو اجتماع.
سر به نشانه ی تایید فرود آوردم و رفتم توی اتاق، باز هم خودم را توی آینه نگاه کردم. دلم خوش بود. تا به حال از کسی هدیه نگرفته بودم. شال را بیرون آوردم و وقتی خواستم بگذارمش درون پلاستیک متوجه یک کارت شدم. آن را برداشتم و رویش را خواندم. کارت شرکت آقای محسنی بود که در آن شماره تلفن همراهش نیز ذکر شده بود. قلبم هری ریخت و پلک هایم را روی هم گذاشتم و به فکر فرو رفتم. باید ازش تشکر می کردم.
عصر وقتی مادرم برای خرید به بازار رفته بود و ننه کفایت خواب بود. در اتاقم را قفل کردم و با تلفن همراه آقای محسنی تماس گرفتم. قلبم داشت کوبیده می شد."
این کتاب فهرست ندارد.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
خوب بود
1400-12-05
یو داستان عاشقانه با ماجراهای خودش در مورد خانواده هائیکه دغدغه فرزندان خودشان را دارند
1400-10-14
نثری روان و یکنواخت و قصه ای ملموس برای همه خانمها و کسانی که درد تنهایی کشیدند. به خاطر شباهت زندگی من به این داستان با آن بسیار همزاد پنداری کردم و در کمتر از یک روز کتاب را تمام کردم. فقط یه نقطه ضعف میتوانم بگویم که در بعضی از قسمتها بعد از خواندن چند سطر میتوان متوجه شد که فضای داستان و گفتگو کجا و در چه وضعی هست. بنظرم میتوانست این داستان از فضاسازی و پختگی بهتری برخوردار بشود.
1400-07-09
عالی
1400-06-26
رمانش خیلی خوب بود
1400-01-23
رمان خیلی خوبیه، منکه خیلی لذت بردم دوس دارم بازم بخونمش
1398-05-12
رمان خیلی خوبیه
1398-05-12
جالب نبود . موضوع تکراری بود. انگار که از اول داستان مشخص بود آخرش چی میشه و این دونفر خوشبخت نمیشن و جدا میشن و هیجان خاصی نداشت .
1402-12-05