×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتابهای هوشنگ گلشیری

کتابهای الکترونیک، زندگی نامه و آلبوم تصاویر هوشنگ گلشیری

هوشنگ گلشیری

زادگاه : اصفهان

ملیت : ایرانی

تاریخ تولد : ۲۵ اسفند سال ۱۳۱۶

پیشه : معلم، شاعر، داستان نویس و منتقد ادبی

بیشتر...

تاریخ وفات: شانزدهم خرداد ۱۳۷۹

محل دفن: آرامستان امامزاده طاهر مهرشهر کرج

معروفترین اثر : شازده احتجاب

آثار

زندگینامه

چکیده:

خالق رمان محبوب و معروف شازده احتجاب در روز ۲۵ اسفند سال ۱۳۱۶ در اصفهان به دنیا آمد. هوشنگ گلشیری، معلم، شاعر، داستان نویس و منتقد ادبی بود. گلشیری در تمام عمرش به طور مستقیم با آموزش و غیر مستقیم به کمک جلسات و نشست های مختلفی که برگزار می کرد، توانست نویسندگان بسیاری را پرورش دهد. گلشیری پس از ۸۳ سال زندگی در شانزدهم خرداد ۱۳۷۹ در تهران درگذشت. پس از فوت وی برای حمایت از آرزو و هدف همیشگی او که حمایت از فعالیت های ادبی و نویسندگان بود، بنیاد مردم نهاد گلشیری به همت همسرش تشکیل شد.

هوشنگ گلشیری

شرح کاملی بر زندگی هوشنگ گلشیری

تولد:

هوشنگ گلشیری، متولد بیست و پنجمین روز اسفند ۱۳۱۶ در اصفهان است. در سال ۱۳۲۱ همزمان با شش سالگی خانواده گلشیری به دلیل شغل پدرش از اصفهان به آبادان مهاجرت کردند. نوجوانی هوشنگ در آبادان گذشت. خودش معتقد است که اقامتشان در آبادان تاثیر فوق العاده زیادی بر شکل گیری شخصیت و خط فکر و احساسی اش داشته است. هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۳۴ به اصفهان بازگشت و ۴ سال بعد تحصیلات دانشگاهی اش در رشته ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان را شروع کرد.

 

زندگی ادبی و حرفه ای

ورود هوشنگ گلشیری به دانشگاه ادبیات باعث آشنایی او با انجمن ادبی صائب شد. ورود او به این انجمن بر علاقه گلشیری به ادبیات افزود. گلشیری در همین زمان مشغول جمع آوری ادبیات عامیانه شهر اصفهان و مناطق اطرافش شد. او به وسیله شرکت در جلسات انجمن ادبی صائب، با بسیاری از اهالی قلم سرشناس آن زمان اصفهان و برخی از فعالان سیاسی آشنا شد؛ این ارتباطات او را به سمت فعالیت های سیاسی سوق داد که نتیجه آن به زندان افتادنش در اواخر سال ۱۳۴۰ بود. همزمان با پایان سال ۱۳۴۱، گلشیری از زندان آزاد شد و توانست مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه اصفهان بگیرد.

پس از فارغ التحصیلی هوشنگ گلشیری مدتی شعر سرود اما چندان موفقیتی در این زمینه کسب نکرد و شاعری را کاملا کنار گذاشت و تصمیم گرفت نویسنده شود. خود او در این رابطه چنین می گوید: «می دانی، از هر آدمِ متوسطی می توان داستان نویس متوسط یا خوبی ساخت؛ اما [از هر آدم متوسطی، حتی] شاعر متوسطی هم نمی توان ساخت.»

در اوایل دهه ۴۰ خورشیدی، گلشیری با کمک همفکران و دوستانش، از جمله ابوالحسن نجفی و محمد حقوقی، تصمیم گرفت سلسه جلساتی را تشکیل دهد؛ هدف از برگزاری این جلسات ارائه ایده های نو و جدیدی بود که کاملا در مقابل جریانات ادبی سنت گرای انجمن شعر صائب قرار داشت. این نویسندگان اولین بار در کنار آرامگاه صائب گرد هم جمع شدند؛ بعدها این این نشست ها شکل رسمی تری به خودش گرفت و نام «حلقه ادبی جُنگ اصفهان» بر آن نهادند. سه سال پس از آغاز جنگ اصفهان، در سال ۱۳۴۴ اولین دفتر این حلقه ادبی با همکاری افرادی مثل محمد حقوقی، جلیل دوست خواه اورنگ خضرایی، احمد گلشیری، مجید نفیسی، محمد کلباسی و غیره به چاپ رسید. این گروه و انتشاراتش تا چند سال به فعالیت های ادبی خودش ادامه می داد و پا بر جا بود.

سال ۱۳۴۸، هوشنگ گلشیری توانست معروفترین اثرش را منتشر و روانه بازار کند. گلشیری، رمان شازده احتجاب خوش اقبالترین اثر خود می داند. این رمان روایتی است از نابودی نظام شاهی و ارباب رعیتی در فرهنگ سنتی ایران. این رمان به زبان های مختلف ترجمه شده و تحسین بسیاری از بزرگان ادبیات جهان را برانگیخته است. بهمن فرمان آرا با همکاری هوشنگ گلشیری فیلمنامه این اثر را به رشته تحریر درآوردند و فیلم شازده احتجاب نیز یکی از آثار زیبای سینمای ایران است.

همزمان با سال ۱۳۵۳، هوشنگ گلشیری به تهران مهاجرت کرد و در آن جا ساکن شد. گلشیری در این مدت مقالات و داستان های بسیاری برای نشریه های مختلف نوشته است. مقالاتی مثل «همراه با ابراهیم بیگ»، «جمال زاده و داستان نویسی جدید»، «صادق هدایت و تحلیل داش آکل»، «تحلیل سه قطره خون»، «من زندگی نکرده ام، می خواهم دیگری باشم» و داستان های کوتاهی با عناوین «نمازخانه کوچک من»، «عروسک چینی من»، «معصوم چهارم» و ...

یک سال پس از اقامت در تهران، یعنی سال ۱۳۵۴ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به عنوان استاد حق التدریسی مشغول به تدریس شد.

در سال ۱۳۵۷، برای شرکت در برنامه بین المللی نوشتن، به آمریکا سفر کرد و پس از آن در انگلستان با غلام حسین ساعدی ملاقات کرد. گلشیری در دی ماه به ایران بازگشت و از اسفند همین سال در آموزشگاه هنرستان فنی اصفهان مشغول به تحصیل شد.

سال ۱۳۵۸، یکی از پرکارترین سال های زندگی هوشنگ گلشیری بود. در هفدهم آبان این سال، با فرزانه طاهری ازدواج کرد. در همین سال با موافقت اداره آموزش و پرورش اصفهان به تهران منتقل شد و دوباره در دانشکده هنرهای زیبا، مشغول به تحصیل شد و همچنین موفق به انتشار داستان بلند «معصوم پنجم» یا «حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد» شد؛ گلشیری این اثر را طی سال های ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۸ نوشته بود.

سال ۱۳۵۹ همزمان با تعطیلی دانشگاه ها، حکم تدریس آزمایشی در دانشگاه تهران گلشیری نیز لغو شد و او با سمت مسئول فرهنگی کانون نویسندگان، جلسات ادبی را راه اندازی کرد.

در اولین روزهای سال ۱۳۶۰، دهم فروردین ماه، اولین فرزند هوشنگ گلشیری و فرزانه طاهری، غزل، به دنیا آمد. یک سال بعد نیز در هفدهم شهریور فرزند دومشان باربد پا به جهان گذاشت.

 

آشنایی با فرزانه طاهری و ازدواج

فرزانه طاهری در تاریخ ۱۶ آبان سال ۱۳۳۷، در شهر تهران به دنیا آمد. پدر و مادر فرزانه هر دو تحصیل کرده بودند؛ پدرش افسر شهربانی و مادرش زنی بود اهل کتاب و مطالعه. فرزانه پس از مدرسه، در دانشگاه تهران و رشته ادبیات مشغول به تحصیل شد. فرزانه طاهری و هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۵۸ در حالی که فرزانه ۲۱ ساله و هوشنگ ۴۲ ساله بود با هم آشنا شدند که این آشنایی به ازدواج و زندگی مشترک ختم شد. فرزانه طاهری، مترجم معروف و موفقی است و در محافل ادبی صاحبان فن، او را به عنوان یک مترجم دقیق و آگاه می شناسند.

هوشنگ گلشیری

 

پایان زندگی هوشنگ گلشیری:

هوشنگ گلشیری در تمام سال های زندگی اش، هرگز فعالیت های ادبی و فرهنگی اش را متوقف نکرد و هر سال مقالات متعددی درباره مسائل مختلف مخصوصا رمان ها و داستان های تازه انتشار شده به چاپ می رساند. در ۱۶ فروردین سال ۱۳۷۹، برای انجام آزمایش و تشخیص پزشکی در بیمارستان بستری شد. پزشکان پس از آزمایش، تشخیص آبسه ریوی و آبسه های متعدد مغزی دادند. علی رغم تلاش های کادر درمان برای تخلیه آبسه ها و درمان بیماری در ۱۳ خرداد این سال اوضاع هوشنگ گلشیری رو به وخامت گذاشت و سه روز بعد یعنی ۱۶ خرداد، مرگ قطعی گلشیری اعلام شد. سرانجام هوشنگ گلشیری در ۱۸ خرداد در آرامستان امامزاده طاهر مهرشهر کرج به خاک سپرده شد.

هوشنگ گلشیری

 

جملات و سخنان هوشنگ گلشیری:

  • پس دیواره ها تحمل پذیر تر شده اند. شاید مفر اصلی نزدیک تر شده است. مرگ!
  • واقعیت اغلب تخته پرش ماست.
  • برای آزادی بیان قربانی بدهیم؟ حاضریم!
  • از این ها گذشته. سعی هم کرده ام که به نسل بعد بی توجه نمانم تا از این آب خرد همان نبینند که من دیدم
  • اینطورها زیسته ام: گاهی سر به دیوار کوبیده ام.
  • من می گویم آدم اگر کسی را دوست داشته باشد باید با صدای بلند بگوید.
  • اگر در آبی خُرد نهنگی پیدا شود، راه چاره اش گویا این است که آب را گل آلود کند تا نبینند که نهنگ است.
  • صدایش حجم نداشت. نمی شنیدم، بلکه می فهمیدم، مثل وقتی که با خودمان چیزی می گوییم.
  • حق با بهار بود، با همان ساقه های لخت.
    بر این پهنه ی خاک چیزی هست
    که به رغم ما ادامه می دهد.
    خوب است که جلوه های بودن را 
    به غم و شادی ما نبسته اند.
  • آدم ها می میرند، سکته می کنند یا زیر ماشین می روند، گاهی حتی کسی عمدا از بالای صخره ای پرتشان می کند پایین. این البته مهم است، اما مهمتر همان نبودن آن هاست. اینکه آدم بیدار شود ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جای خالی شان می ماند، روی بالش، حتی روی صندلی که آدم بعد از مردن شان خریده است. آن وقت است که آدم حسابی گریه اش می گیرد، بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند.
  • نه! من خانه ای ندارم، سقفی نمانده است، دیوار و سقف خانه من همین هاست که می­ نویسم. همین طرز نوشتن از راست به چپ است. در این انحنای نون است که می ­نشینم. سپر من از همه بلایا، سرکش کاف یا گاف است.
  • آن قدر عزا بر سر ما ریختنه اند که فرصت زاری کردن نداریم. پیام، دقیق، به ما رسیده است: خفه می کنیم. ما هم حاضریم! مگر قرار نیست برای جامعه مدنی، برای آزادی بیان قربانی بدهیم؟ حاضریم!
  • باز اغلب از مسئولیت پرسیده بودند و باز... او هم باز همان حرف ها را زد که بله هستیم، واقعیت اغلب تختهٔ پرش ماست، اما گاهی نوشتن یک داستان شکل دادن به کابوس فردی است، تلاشی است برای به یاد آوردن و حتی تثبیت خوابی که یادمان رفته است و گاهی با همین کارها ممکن است بتوانیم کابوس های جمعیمان را نیز نشان بدهیم تا شاید باطل السحر آن ته ماندهٔ بدویتمان شود. مگر نه اینکه تا چیزی را به عینه نبینیم نمی توانیم بر آن غلبه کنیم؟ خوب، داستان نویس هم گاهی ارواح خبیثه مان را احضار می کند، تجسد می بخشد و می گوید: «حالا دیگر خود دانید، این شما و این اجنه تان.»

هوشنگ گلشیری

ویکی پدیای هوشنگ گلشیری

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF_%DA%AF%D9%84%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C

 

کارنامه ادبی هوشنگ گلشیری:

مجموعه داستان کوتاه

  • مثل همیشه (۱۳۴۷)
  • نمازخانه کوچک من (۱۳۵۴)
  • جبه خانه (۱۳۶۲)
  • پنج گنج (۱۳۶۸)
  • دست تاریک، دست روشن (۱۳۷۴)
  • نیمه تاریک ماه (۱۳۸۰)

داستان بلند

  • شاه سیاه پوشان
  • حدیث ماهیگیر و دیو (۱۳۶۳)

رمان ها

  • شازده احتجاب (۱۳۴۸)
  • کریستین و کید (۱۳۵۰)
  • بره گمشده راعی (‍۱۳۵۶)
  • معصوم پنجم یا حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد (۱۳۵۸)
  • در ولایت هوا تفننی در طنز (۱۳۷۰)
  • آینه های دردار (۱۳۷۰)
  • جن نامه (۱۳۷۶)

فیلمنامه

  • دوازده رخ

آثار غیر داستانی

  • ویرایش گلستان سعدی (۱۳۶۱)
  • باغ در باغ (مجموعه مقالات) (۱۳۷۸)
  • در ستایش شعر سکوت (دو مقاله بلند درباره شعر) (۱۳۷۴)
  • جدال نقش با نقاش (بررسی آثار سیمین دانشور، از آتش خاموش تا سووشون) (۱۳۷۶)

مقالات:

  • بازی های محلی اصفهان (۱) و (۲) با نام مستعار سیاوش آگاه (۱۳۴۰)
  • نقدی بر ماه در مرداب از خانلری با نام مستعار قدرت الله نیزاری (۱۳۴۴)
  • شعر روز و شعر همیشه (۱) (۱۳۴۵)
  • شعر آفریقای سیاه با همکاری احمد گلشیری (۱۳۴۵)
  • شعر روز و شعر همیشه (۲) (۱۳۴۶)
  • من زندگی نکرده ام، می خواهم دیگری باشم (۱۳۵۰)
  • همراه با ابراهیم بیگ (۱۳۵۳)
  • جمالزاده و داستان نویسی جدید (۱۳۵۳)
  • صادق هدایت و تحلیل داش آکل (۱۳۵۳)
  • تحلیل سه قطره خون (۱۳۵۳)
  • نقدی بر رمان دادگاه مونزا (۱۳۶۲)
  • تلقی غلط از ادبیات و تاریخ (۱۳۶۹)
  • چه کسی شاعر را کشته است؟ (۱۳۶۹)
  • گردون، چوب دفاع از آزادی نشر و بیان را خورد (۱۳۷۲)
  • به سراغ کدام شاعر یا نویسنده می رویم؟ (۱۳۷۲)
  • حکایت نقطه چین کردن آثار ما (۱۳۷۲)
  • آش شله قلمکار هدایت (۱۳۷۲)
  • حاشیه ای بر رمان سووشون شکستن قالب های نقش زن و جلوه ها و جمال نقش باز در جدال با نقش گذار (۱۳۷۲)
  • کانون، مستقل و وفادار به اصل خود: پاسخ به نظرخواهی آدینه (۱۳۷۳)
  • روایت خطی، منابع شگردهای داستان نویسی در ادبیات کهن (۱) تفاسیر قرآن (۱۳۷۳)
  • شکست روایت خطی، منابع شگردهای داستان نویسی در ادبیات کهن (۲) کتب تاریخی: تاریخ بیهقی (۱۳۷۳)
  • عفت قلم و آداب سانسور (۱۳۷۴)
  • تنها داستان، پاسخ گوی نیازهای زمانۀ ماست: گفت وگو با ناصر کرمی (۱۳۷۴)
  • نزدیک فردا... رودرروی آینه های دردار: گفت وگو با علی اصغر شیرزادی و محمد تقوی (۱۳۷۴)
  • انتخاب دشوار: پاسخ به نظرخواهی مجلۀ زنان (۱۳۷۴)
  • دوراهۀ من و من دیگر (۱۳۷۴)
  • صدمین سال تولد نیما (۱۳۷۴)
  • در ستایش شعر سکوت: نظریه ای در نقد شعر (۱۳۷۴)
  • عربده با مولودی خوانان یک پاورقی دیگر (۱۳۷۵)
  • آزادیِ قلم، زمینه ساز شکوفایی فرهنگی است (۱۳۷۵)
  • در باب متن مرجع ترجمۀ قرآن مجید (۱۳۷۵)
  • از هرچه رفته، علوی داستان نویس است (۱۳۷۵)
  • چند قطره خون بر این سفید مولع: به یاد تقی مدرسی (۱۳۷۶)
  • واقعیت و خداگونگی انسان: گفت و گوی حسین نوش آذر (۱۳۷۶)
  • جدال نقش با نقاش: در آثار سیمین دانشور، از سَووشون تا آتش خاموش (۱۳۷۶)
  • خطوط کلی ادبیات زنان (۱۳۷۷)
  • میرعلایی و من دیگر او (۱۳۷۷)
  • تاریخ بیهقی، منابع شگردهای داستان نویسی در ادبیات کهن (۱۳۷۷)
  • بحثی در ساختار قصه های رمزی براساس قصهٔ رمزی حی بن یقظان (۱۳۷۷)
  • چشم اندازهای داستان معاصر ایران (۱۳۷۹)

 


آثار هوشنگ گلشیری که در کتابچین موجود است

  1. کتاب گرگ

لینک کوتاه

http://ketabch.in/a/3352