دانلود کتابهای پائولو کوئیلو
کتابهای الکترونیک، زندگی نامه و آلبوم تصاویر پائولو کوئیلو
نام اصلی : پائولو کوئیلو (Paulo Coelho)
زادگاه : ریو دو ژانیرو، برزیل
ملیت : برزیلی
تاریخ تولد : ۲۴ اوت ۱۹۴۷
پیشه : نویسنده، رماننویس
بیشتر...
نام اصلی : پائولو کوئیلو (Paulo Coelho)
زادگاه : ریو دو ژانیرو، برزیل
ملیت : برزیلی
تاریخ تولد : ۲۴ اوت ۱۹۴۷
پیشه : نویسنده، رماننویس
بیشتر...
پائولو کوئیلو (Paulo Coelho) یکی از محبوبترین نویسنده های جهانی معاصر است. رمان های این نویسنده برزیلی به بسیاری از زبان های دنیا، ترجمه شده است. زبان شیوا، نوشته های سرشار از امید و مضمون روحانی نوشته های پائولو کوئیلو، عامل اصلی محبوبیت و شهرت او در بین مخاطبینش هستند. پائولو کوئیلو در ۲۴ م اوت ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد، خیلی زود علاقه خود به نوشتن را کشف کرد و وارد عرصه نویسندگی شد. بسیاری پائولو را با رمان کیمیاگر شناخته اند؛ این کتاب رکورد دار گینس در بیشترین تعداد ترجمه است. از جمله معروفترین آثار دیگر او می توان به کتاب های عطیه برتر، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد، یازده دقیقه، مکتوب و ... اشاره کرد.
پائولو کوئیلو در تاریخ ۲۴ اوت ۱۹۴۷ در خانواده برزیلی متوسطی متولد شد. پدری مهندس و مادری خانه دار داشت. پائولو خیلی زود علاقه خود را کشف و شغل آینده اش را انتخاب کرد، در یکی از روزهای نوجوانی اش به مادرش گفت که قصد دارد نویسنده شود. پائولو در یکی از مصاحبه هایش می گوید که مادرش در پاسخ این آرزوی او می گوید: «عزیز من، پدر تو یک مهندس است. او یک منطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان آیا تو واقعاً می دانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد؟» طبق گفته خودش، کوئیلو بعدها متوجه می شود که: «یک نویسنده همیشه عینک می زند و هرگز موی خود را شانه نمی کند و وظیفه ای دارد و هرگز توسط نسل خودش درک نخواهد شد!»
تفاوت هایی که خط فکری پائولو کوئیلو با دیگر همسالانش داشت برای او دردسرهای بزرگی پدید آورد. والدین پائولو تصمیم داشتند از او یک مهندس بسازند بنابراین تمام تلاششان را کردند که شوق نویسندگی را در او نابود کنند. در همین دوران پائولو کوئیلو با کتاب مدار راس السرطان از هنری میلر آشنا شد، خواندن این کتاب باعث بیداری روحیه طغیان او شد. پائولو با خواسته های خانواه و سنت های فرهنگی به مبارزه ایستاد. پدرش ریشه این سرکشی را در بحران های روانی می دید و پائولو را در بیمارستان روانی بستری کرد؛ احتمالا خاطره همین اقامت چند ساله در بیمارستان روانی، باعث خلق کتاب «ورونیکا تصمیم میگرد بمیرد» شده است. کوئیلو از هفده تا سن بیست سالگی سه بار از این بیمارستان فرار کرد. او از والدینش به مهربانی یاد می کند و در مورد بستری کردنش می گوید: «آنها نمی خواستند به من صدمه بزنند، اما آن ها نمی دانستند چه کار باید بکنند، آن ها این کار را انجام ندادند تا مرا نابود کنند، آن ها این کار را کردند تا مرا نجات دهند.»
پائولو رویای نویسندگی را رها کرد و برای برآورده کردن آرزوهای پدر و مادرش در مدرسه حقوق، ثبت نام کرد اما تحصیل در رشته حقوق او را راضی نمی کرد و تنها یک سال در این مدرسه دوام آورد. او مدرسه را ترک کرد و مدتی سبک زندگی هیپی ها را برگزید. در این مدت سفرهای زیادی کرد؛ جنوب آمریکا، شمال آفریقا، مکزیک، اروپا و ... . پس از مدتی گشت و گذار در سال ۱۹۶۰ به مصرف مواد مخدر روی آورد. سرانجام کوئیلو به برزیل برگشت و از ترانه سرایی کسب درآمد می کرد. سال ۱۹۷۴ دولت نظامی برزیل ترانه های او را به عنوان تهدیدی تلقی کرد و پائولو کوئیلو به جرم فعالیت های خرابکارانه به زندان افتاد. کوئیلو پیش از آن که دوباره به نویسندگی برگردد شغل های مختلف بازیگری، روزنامه نگاری و کارگردانی تئاتر را نیز تجربه کرد.
پائولو کوئیلو در جایی از رمان عطیه برتر می نویسد: «عشق همیشه تازه است. حتی اگر یک بار یا دو بار و یا چند بار در زندگی عاشق شده باشیم، باز ما با عشق جدید در موقعیت جدیدی قرار می گیریم. اگر در جستجوی عشق باشیم، عشق نیز به دنبال ما می آید و ما را نجات می دهد.»
پائولو کوئیلو در مورد عشق دو اصل و شعار اساسی دارد: اول آن که عشق ورزیدن را بیاموز و دوم در هر زمان بهتر عشق بورز! او معتقد است که عشق باعث می شود بدی هایی که در قلب انسان رخنه کرده اند ذوب شوند و انسان با عشق به موجودی جدید تبدیل می شود. پائولو می گوید عشق از انسان موجود صبورتر، فروتن تر، تحمل پذیرتر و صادق تر می سازد. در کتاب در کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم، درباره این عقیده اش چنین می نویسد: «عشق به یک سد شباهت دارد که اگر شکاف کوچکی در آن ایجاد شود و آب بتواند قطره قطره از آن عبور کند، این قطرات رفته رفته همه سد را فرو می ریزند و هیچکس قادر نخواهد بود نیروی سد را مهار کند. هنگامی که دیوارهای سد فرو می ریزند، عشق حاکم می شود و دیگر اهمیتی ندارد که چه چیز ممکن یا غیر ممکن است، حتی اهمیتی ندارد که آیا می توان معشوق را در کنار خود نگاه داشت یا نه. عشق ورزیدن یعنی از کف دادن اختیار.»
«در سال ۱۹۸۶، من از کارهایی که می کردم احساس خوبی داشتم. با کاری که داشتم آب و غذای من در حدی فراهم می شد که بتوانم روی تمثیل کیمیاگر کار کنم. کسی را داشتم که او را دوست می داشتم؛ اما آن ها رؤیای من نبود. نویسنده شدن رؤیای من بود و هنوز هست.»
در سال ۱۹۸۶ کوئیلو در مسیر جاده زیارتی سانتیاگو د کامپوستا بیشتر از ۵۰۰ مایل پیاده روی کرد. به گفته خودش این سفر به یکی از مهمترین نقاط عطف زندگی اش تبدیل شد. پس از بازگشت از این سفر پائولو کوئیلو شغل پردرآمد ترانه نویسی را به طور کامل کنار گذاشت و تصمیم گرفت یک نویسنده تمام وقت باشد. پائولو پیش از این نیز در سال ۱۹۸۲ کتابی به نام آرشیوهای جهنم به چاپ رساند که چندان مورد استقبال قرار نگرفت. پس از بازگشت از اسپانیا در سال ۱۹۸۶ رمان خاطرات یک مغ را به رشته تحریر در آورد. یک سال بعد کیمیاگر را با همکاری یک ناشر نه چندان معروف منتشر کرد. برای کتاب بعدی اش، بریدا، توانست نظر یک ناشر و چاپخانه بزرگتر و معروفتر را جلب کند. پس از انتشار بریدا، کتاب کیمیاگر به عنوان پرفروشترین کتاب برزیلی معرفی شد. تا کنون بیش از ۶۵ میلیون از این کتاب به فروش رفته است و به بیش از هفتاد زبان ترجمه شده است. این کتاب رکورد بیشترین تعداد ترجمه گینس را به خود اختصاص داده است. پائولو، تقریبا پس از کیمیاگر هر دو سال یک کتاب به خوانندگانش هدیه داده است.
پائولو کوئیلو در سن ۲۶ سالگی پس از آشنایی با همسر اولش با او ازدواج کرد. آن ها مدتی با هم به لندن رفتند و کوئیلو اولین کتابش را نوشت. پس از بازگشت به برزیل از یکدیگر جدا شدند. چند مدت بعد پائولو با دوست قدیمی خود، کریستینا اویتیسیکا، ملاقات کرد. این دیدار منجر به ازدواج آن ها شد. پائولو کوئیلو هم اکنون نیز با کریستینا زندگی می کند.
لینک کوتاه
http://ketabch.in/a/1177