"پادشاه ریش بلند" کتاب حاضر اثری از برادران گریم می باشد که با ترجمه ای از محمد طالشیان با صدای عادله نهاوندیان، محمد طالشیان و حدیث عرب عامری ، توسط انتشارات آوارسا منتشر شده است. پادشاهی دختر زیبایی داشت، دختر اونقدر مغرور و بدخلق بود که هیچ مردی رو برای ازدواج قبول نداشت. اون همه ی خواستگارهاش رو مسخره می کرد و دست می نداخت. یک روز پادشاه جشن بزرگی رو تدارک دید و همه ی اشراف زادگان رو از دور و نزدیک به قصرش دعوت کرد. حتی شاهزادگان خوش تیپ و خوش قیافه هم توی جشن بودند، اون ها خبردار صف کشیدند و به ترتیبِ درجه شون ایستاده بودند. اول پادشاه وارد شد، بعد ملکه و بقیه همراهانش آخرین نفر دختر پادشاه بود؛ اون همه ی شوالیه ها رو دید و از هرکدومشون یک ایراد گرفت. یکیش چاق، یکیش خیلی بلند و لاغر و شوالیه ی دیگه هم قد کوتاه. خلاصه اون دربرابر هر کسی یک چیزی می گفت و این موضوع باعث شد تا پدرش خیلی عصبانی بشه. پادشاه گفت: دیگه هیچ کاری نمیتونم انجام بدم، دفه ی بعد باید با هر مردی که به قصرِ من مراجعه کرد، ازدواج بکنی…
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مطالعه کتاب را به دیگران توصیه میکنید؟ چرا و به چه کسانی؟ کدام بخش از کتاب نظر شما را جلب کرد؟ مانند یک کارشناس نظر دهید.