نام اصلی : برادریک استفان هاروی - استیو هاروی (Steve Harvey)
زادگاه : ولچ ، ویرجینیا غربی ، ایالات متحده
ملیت : آمریکا
تاریخ تولد : 17 ژانویه 1957 (62 سالگی)
پیشه : کمدین ، مجری رادیو ، مجری تلویزیون ، تهیه کننده ، شخصیت رادیویی ، بازیگر ، نویسنده ، تاجر
بیشتر...
استیو هاروی «steve Harvey»، یک نویسنده، طنز پرداز، هنرپیشه، تهیه کننده ی تلویزیون، مجری و به عبارتی یک همه فن حریف آمریکایی است که 17 ژانویه ی 1957 در ویرجینیای آمریکا متولد شد و هم اکنون یک از معروف ترین ها در صنعت سرگرمی آمریکا و به عبارتی دنیا به حساب می آید.
هاروی با آن که در خانواده ای فقیر که سرپرست آن، پدر هاروی، کارگر معدن بود به دنیا آمد، اما مغلوب سرنوشت نشد. دوران نوجوانی خود را با کارکردن در یک پمپ بنزین گذراند و مشاغل مختلفی مانند شاگردی مکانیک و فرش شویی را هم تجربه کرد اما سرانجام در 28 سالگی خوش درخشید و آینده را برای خودش تغییر داد.
هاروی در حال حاضر وگان است و از گوشت و محصولات حیوانی استفاده نمی کند.
از آثار این طنز پرداز و بازیگر معروف میتوان به صاف و پوست کنده صحبت کن، زنانه رفتار کن مردانه فکر کن،رک و راست، مردها درباره عشق و وفاداری چگونه فکر می کنند و پرش اشاره کرد.
استیو هاروی بعد از اتمام تحصیلات پایه و ابتدایی وارد دنیای بزرگسالی شد و خود را با کار های مختلف سرگرم می کرد.اگرچه در تمامی مشاغلی که انتخاب میکرد میدرخشید اما در نهایت استعداد خود را در اجرای استندآپ کمدی یافت و در سال 1985 با اجرای استند آپ در کلوپ های مختلف و با درامد 50 دلار در هفته، زندگی می گذراند.
اما هاروی به کم قانع نبود.در کار خود پیشرفت کرد تا جایی که در سال 1993 به عنوان مجری یک برنامه ی کمدی تلویزیونی به نام «آپولو» معرفی شد.او در بیش از 10 برنامه تلویزیونی به عنوان مجری حضور داشت و برنامه تلویزیونی او « The steve Harvey morning show» جایزه ی بهترین شوی تلویزیونی سال را گرفت.
البته فعالیت استیو به برنامه های تلویزیونی و مجری گری محدود نشد و او کم کم توانست در برنامه های مختلف رادیو_تلویزیونی و فیلم های سینمایی مختلف نقش آفرینی کند.
شاید خیلی غیر منتظره نباشد که بگوییم استیو توانست خود را به عرصه ی سینما و دنیای بازیگری پیوند دهد.
هاروی در سال 1997، با نقش آفرینی ویژه در فیلم «the orginal kings of comedy» که کمدین های برتری چون «سدریک اینترتینر» و «برنی مک» در آن بازی میکردند، کارنامه ی هنری خود را درخشان تر کرد و به اوج خود رساند. گفتنی است این فیلم جزو بهترین فیلم های ژانر کمدی آمریکا به حساب آمده و توانست 19 میلیون دلار فروش داشته باشد!
جالب است بدانید بعد از اندک مدتی مستندسازی آمریکایی، اسپایک لی، از فیلم مذکور مستندی تهیه کرد که علاوه بر فروش فوق العاده 38 میلیون دلاری، باعث شهرت هرچه بیشتر استیو هاروی شد.
فعالیت های سینمایی استیو فقط به فیلم «The orginal kings of comedy» محدود نشد و هاروی در فیلم های سینمایی مختلفی نقش آفرینی کرد از جمله:
The Fighting Temptations، Love Don't Cost a Thing، Johnson Family Vacation، You Got Served Mr. Rad، Still Trippin'، Think Like a Man
استیو هاروی، کمدین مطرح آمریکایی، 3 بار در زندگی خود مزدوج شده است و دوبار در رابطه عشقی خود شکست خورده و ازدواجش منجر به طلاق شده است که طبیعتا شایعات زیادی را به همراه داشته است.
او که 4 فرزند و 3 نوه دارد، زندگی و موفقیت های خود را مدیون آخرین همسر خود، مارجوری بریج میداند!
هاروی مسیحی است و عامل موفقیت خود را ایمان به خدا می داند.
وی همچنین بنیاد بشردوستانه ای با نام «استیو و مارجوری هاروی» را بنیان نهاده و به جوانان بی سرپرست خدمت رسانی می كند.
از دیگر كار های خیر وی می توان به همكاری با دانشگاه آیالتی كنت اشاره كرد. هاروی بورسیه های تحصیلی رایگان و خدمات مالی برای جوانانی كه تحت سرپرستی بنیادش هستند، فراهم می كند.
زنان موجودات پیچیده ای هستند. به چیزهای زیادی نیاز دارند و انتظار دارند که مردشان همه آن نیازها را تأمین کند، گاهی نمی گویند به چه چیز نیاز دارند، اما آن را می خواهند و گاهی خواسته و نیازشان با پنج دقیقه پیش کاملا فرق می کند. بارها و بارها به شوخی گفته ام که زنان موجودات پیچیده ای هستند و به چهار مرد نیاز دارند. یک مرد پیر، یک مرد زشت، یک مرد بداخلاق و یک مرد زن باره. حالا چهار مرد باهم ترکیب می شوند. مرد پیر، در خانه کنار شما بنشیند و حقوقش را برای شما خرج کند، شما را در آغوش بگیرد و به شما آرامش بخشد و انتظار هیچ گونه رابطه جنسی از شما نداشته باشد؛ از جانب او امنیت مالی را دریافت می کنید. مرد زشت در انجام وظایف خانه به شما کمک می کند. بچه ها را به مدرسه می برد، شما را برای خرید به مغازه می برد و آخر هفته، ماشین را م ی شوید، مراقب حیوانات خانه است و هر آنچه نیاز داشته باشید را تأمین می کند، چون از داشتن همسر زیبایی مثل شما خوشحال است و هر بهایی بابت آن می پردازد. از او زمان مورد نیازتان را دریافت می کنید. بعد مرد بد اخلاق. می دانید از او چه می خواهید، او بزرگ و قوی هیکل است. خیلی باهوش نیست، نمی تواند با شما یک گفتگوی خوب داشته باشد، به خاطر قوی هیکل بودنش، انتظار یک رابطه جنسی خوب را از او دارید. این تمام آن چیزی است که از او می خواهید. بعد به یک مرد زن باره نیاز دارید، کسی که همراه شما به خرید بیاید و هیچ انتظاری از شما نداشته باشد و راجع به تمام جزئیات همراه شما به غیبت مشغول باشد. این همه آن چیزی است که از او انتظار دارید.این چهار نفر، هرآنچه نیاز داشته باشید را فراهم می کنند و این موضوع شما را خوشحال می کند؛ اما باید به خانم ها بگویم، این خوشحالی هیچ تضمینی ندارد حتی اگر بیش ازآنچه می خواهید، برآورده شود. ما کاملا می دانیم که در هر زمانی شما حق تغییر پارامترها، شرایط و خصوصیات را دارید و سعی می کنیم برحسب آن تلاش کنیم، اما معمولا نمی توانیم.
در بیست و چهارسالگی که ازدواج کردم، هیچ کار و کسبی نداشتم. بله با همه وجود به ازدواج اعتقاد داشتم؛ همچنین پیش از فوت مادرم، شصت و چهار سال از ازدواج پدر و مادرم می گذشت و قصد من، نسخه برداری از همه آن چیزهایی بود که آنان داشتند: رابطه ای محکم در خانه ای پر از عشق، استحکام، پشتکار و حکمت. فقط می دانستم که باید همین کار را بکنم؛ بنابراین همه دنیای من این بود که حلقه ای را به زنی که عاشقش بودم بدهم و بگویم: «می خوام باهات ازدواج کنم».
مشکل از همین جا شروع شد.
چند هفته به مراسم عروسی مانده بود و من کاری با حقوق ثابت نداشتم که بتوانم دختری را که قرار بود به زودی زن من شود تأمین کنم. در ته قلبم می دانستم که این کار ایراد دارد. حتی به مادرم هم گفته بودم؛ به او گفتم که می خواهم عروسی را به هم بزنم چون کار نمی کردم و احساس خوبی نسبت به این موضوع نداشتم. مادرم که می خواست پسرش را در لباس دامادی ببیند و می دانست که چقدر نامزد من از اینکه بخواهم عروسی رویایی اش را به هم بزنم ناراحت خواهد شد، من را از این کار پشیمان کرد. کارت دعوت ها را فرستاده بودیم. مردم منتظر مراسم بودند. من چه کاره بودم که بخواهم این جشن باشکوه را به هم بزنم؟
سال ها بعد، مادرم عذرخواهی کرد و اعتراف کرد که اگر می دانست چقدر آمادگی ام برای یک شوهر خوب بودن کم است، هیچ وقت من را مجبور به ازدواج نمی کرد. در آن زمان می توانستیم انگشتمان را بر روی موانعی که سر راه بودند بگذاریم و آن ها را مشخص کنیم ــ چه چیزی ازدواج اول من را، حتی پیش از اینکه چسب پشت تمبرهای روی پاکت های کارت دعوت خشک شود، محکوم به فنا کرد؟
من نمی دانستم چه کسی هستم؟ نمی دانستم می خواهم بازندگی ام چه کار کنم و قرار است چقدر پول دربیاورم؟ همان گونه که در کتاب مثل یک مرد فکر کن، مثل یک زن رفتار کن شرح دادم، هر کاری که یک مرد می کند، از این صافی ها رد شده است: عنوان او چطور به این عنوان رسیده است و پاداشی که برای این تلاش می گیرد.
با روبه رو شدن با چالش های زندگی، قوی تر می شوید و خدا به عنوان پاداش آرزوهایتان را آشکار می کند.
قبول کنید که از تغییر نمی توان گریخت چرا که اجتناب ناپذیر است و باعث رشد و ترقی شما می شود. پس در تغییر سهیم باشید.
امید خودتان را بر پایه ی محدودیت هایی که می دانید دارید، پایه گذاری نکنید. فهرستی از افراد مثبت اندیشی که در زندگی تان هستند، تهیه کنید و اطرافتان را پر از این افراد کنید. هرگز اجازه ندهید اشتباهات با ترس ها و دلهره های گذشته تان مانعی شوند برای پریدن شما.
یک شب در باشگاه برنامه های کمدی در شهر ممفیس برنامه داشتم. ناگهان زنی جوان و بسیار جذاب وارد سالن شد. از دیدن او نفسم بند آمد و تقریبا فراموش کردم چه لطیفه ای می گفتم. همان لحظه که او را دیدم، فهمیدم با همه برایم فرق دارد. به او اشاره کردم و گفتم: «ببخشید، می دانم که شما مرا نمی شناسید، ولی یک روز با شما ازدواج خواهم کرد.» او خنده ای کرد و گفت: «ولی شما هم مرا نمی شناسید.» از انرژی مثبتی که داشت، خوشم آمد و واقعا حسی به من می گفت که دیر یا زود با او ازدواج خواهم کرد.
دو شب بعد در یک باشگاه دیگر در همان شهر دوباره آن زن دلفریب را ملاقات کردم. بعد از اینکه برنامه ام تمام شد، از او خواستم به پشت صحنه بیاید تا کمی با هم صحبت کنیم. او گفت که نامش مارجوری است. پس از اینکه کمی با هم صحبت کردیم، متوجه شدم او زن بسیار خارق العاده ای است. فراتر از زیبایی چشمگیرش، برق خاصی در چشمانش بود که مرا مسخ کرده بود. ولی من فقط به زیبایی ظاهری اش توجه نداشتم. او زن بسیار باوقاری هم بود. عاشق خنده ها و لبخندش شدم. در دل گفتم: او یک زن خاص است.
بعد از آن شب من و مارجوری به سرعت با هم دوست شدیم و گه گاه مدتی کوتاه یکدیگر را می دیدیم.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%88_%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C
https://www.instagram.com/iamsteveharveytv/?hl=en
http://youtube.com/steveTvShow
لینک کوتاه
http://ketabch.in/a/3993
