دانلود کتاب آبنبات تلخ
نویسنده: پریدخت آدمی
ناشر : کدیور
نویسنده: پریدخت آدمی
ناشر : کدیور
نام کتاب : آبنبات تلخ
نویسنده : پریدخت آدمی
ناشر : کدیور
تعداد صفحات : 112 صفحه
شابک : 978-600-8141-38-9
تاریخ انتشار : 1395
رده بندی دیویی : 8فا3/62
دسته بندی : داستان های کوتاه, داستان های آموزنده
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 21000 تومان
"آبنبات تلخ"
کتاب حاضر اثری از پریدخت آدمی می باشد که توسط انتشارات کدیور منتشر شده است.
این دست نوشتهها تماماً واقعی است از زندگی سالهای 30/40/50 الي60.
در مقام مقایسه با هم زمین تا آسمان فرق است ولی بپذیرید که دیوار تربیتی ما کج بنا شده سالهای 30 الي40 و 50 همّ و غم کشور کلاه سر خانمها گذاشتن بود. درسال های50 همّ و غم کشور حجاب گذاشتن سر خانمها بود اما دقت و رسیدگی به وضع داخلی خانوادگی و اوضای تربیتی در خانه و مدرسه و کل جامعه كاري انجام نشد. ما قانون داریم! ولی اجرای قانونی ما کمرش شکسته کور و کر است. با وجود این قابل خرید و فروش است من با نوشتن این طنزها و داستان های کوچک فریاد میزنم به داد مسايل داخلی خانوادگی و مدارس که مطمئن باشید شامل زنان و دختران و پسران همه ما میشود باشید. قانونهای کشورمان قدرت اجرایی قدرتمندی میخواهد. ریشه فساد در جامعه را در خانهها باید جست و این ریشهها را با مشاوره و معادله و محبّت و حوصله و ایجاد آموزشگاههای ویژه. شاید بتوان کاری کرد که زنها و بچهها امنیت لازم و واجب را چه در خانه و چه در مدرسهها دارا شوند. مثلاً کلاس اولیها را در مدرسه ويژه و حتي مساجد كه خالي و كم رفت آمد میباشد كلاسهایی ترتيب داده و آموزگاران خبره را به كار بگمارند كه تدریس کنند و هر کلاسی دارای دو معلم باشد و مأموری که مراقب باشد که این کودکان مورد ضرب و شتم و تجاوزهای جنسی و جسمی قرار نگیرند...
مولف در این باره از آنچه دیده و چشیده است مطالبی نوشته است و ایمان دارد كه ديدهها و چشيدههاي اكثر مردم كشورمان نیز می باشد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
"از در دادگاه که وارد شدم به عینی تمام تنم میلرزید احساس میکردم که مجرمی هستم که جرم بزرگی را انجام داده. شانس آوردم و یک مرد میان سال که تمیز لباس پوشیده و کلاه شاپو به سر داشت پیش من آمد و گفت اولین بارتون است که میاین دادگاه گفتم بله اسمم را پرسید. پرسیدم برای چه میپرسد گفت لازم است که بداند تا بتواند آنچه را لازم است گزارش کند اسمم را به او گفتم شروع به نوشتن کرد. نیم ساعتی نوشت گاهاً سؤالهایی میپرسید نامه را که تمام کرد شروع به خواندن آن کرد.
پس از آن نامه را به من داد و گفت بیست هزار تومان بابت نامه. نامه من که خودم بهتر عاقلانه تر و عامرانه تر از شما نوشتم و دارم. گفتم بابت چه جیزی باید بیست هزار بدهم .آقا فرمودن بابت وقتی که برای شما بکار بردم لبخندی زدم و گفتم برادر من شما وقت مرا گرفته اید شما باید بیست هزار تومان به من بدهید. من هم مصرّانه میخواستم از آن بدبخت طلب بیست هزار تومان را بکنم وگرنه اینجا دروغ واجب شدم که من وکیل هستم و پدرت را در خواهم آورد تا تو باشی و مردم محتاج را سرکیسه نکنی. مردک غرغر میکرد من هم ادامه دادم آقای محترم تا شما باشید از این به بعد تشخیص بدهید و طرف مقابل خودتان را بشناسید آخه من به نظر شما بیسواد میآیم یا احمق به اکراه دست در جیبش برد و بیست هزار تومان را در آورد و به من داد. خندیدم و گفتم نه برادرم این پول مال شما در ضمن من هم وکیل نیستم حالا میتوانی درک کنی که چقدر سخت است وقتی که با مردم بازی میکنی آن هم در شرایط گرفتاری به گمانم شاخش درآمده بود.کسی که همیشه به مردم رو دست میزد اکنون از من رو دست خورده بود."
این کتاب فهرست ندارد.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
بسیار عالی و آموزنده بود مرسی از نویسندش
1402-02-30