دانلود کتاب آی بی کلاه - آی با کلاه (نمایش نامه)
نویسنده: غلامحسین ساعدی
ناشر : گیوا
نویسنده: غلامحسین ساعدی
ناشر : گیوا
نام کتاب : آی بی کلاه - آی با کلاه (نمایش نامه)
نویسنده : غلامحسین ساعدی
ناشر : گیوا
تعداد صفحات : 96 صفحه
شابک : 978-600-451-651-8
تاریخ انتشار : 1398
رده بندی دیویی : 62/28فا
دسته بندی : ادبیات نمایشی, نمایشنامه
نوع کتاب : Epub
قیمت پشت جلد : 16500 تومان
قیمت نسخه الکترونیک : 4700 تومان
" آی بی کلاه، آی با کلاه " / نمایشنامه
کتاب حاضر اثر غلامحسین ساعدی از انتشارات گیوا منتشر شده است.
داستان این نمایش دوپردهای اتفاق میافتد، در مورد ظن و شک اهالی یک محله به حضور دزدها و حرامیان در حوار محله شان است.
در پرده ی اول، یعنی آی بی کلاه، با ولوله ای که در جان اهالی می افتد، همه مشکوک میشوند به حضور یک هیولا در ساختمان متروکه ای در محله. کاراکتر «مرد روی بالکن» که سکان امور را در دست دارد، با جلب اعتماد اهالی به آنها می قبولاند که در ساختمان یک هیولا کمین کرده و مترصد است تا اهالی را نابود کند. اهالی با دل سپردن به این مرد ترس را در جانشان جای میدهند. اما در انتهای پرده ی اپل مشخص می شود که آن به ظاهر هیولا، سایه پیرزنی بوده که عروسکی را بر دوش میکشیده است.
در پرده ی دوم،که با اختلاف زمانی از وقایع پرده ی اول اتفاق می افتد، بار دیگر همان هیاهو در محله اتفاق می افتد، اما این بار دیگر اهالی نمی توانند به ادعای بی اساس چوپان دروغگو اعتماد کنند. اصرار های مرد روی بالکن و پیرمرد هم برای اثبات ادعایشان مثمر ثمر واقع نمی شود. اما در انتهای پرده ی «آی با کلاه» به راستی حرامیان اهالی را قتل عام می کنند.
ساعدی نقاش کاراکترها است، تار و پود هر شخصیت را به جا می بافد. در این نمایشنامه هم چند شخصیت برجسته حضور دارند:
یکی مرد روی بالکن که نماد روشنفکران جامعه است که سعی دارد با سیاه نمایی و دروغ خاطر مردم را مکدر کند و در انتها هم می بینیم، از آنجاییکه اعتماد مردم نسبت به او سلب شده،حرفش خریدار ندارد.
دیگری پیرمرد که مشتی از خروار جامعه ی بی سواد و خرافاتی است.
دکتر که نماد قشر تحصیل کرده است و سعی دارد با مستند کردن وقایع، مردم را از فریب برهاند.
مکانیک که جوانی است قلدر و بزن بهادر.
این نمایشنامه در سال ۱۳۴۶ به کارگردانی جعفر والی و بازی عزتالله انتظامی، پرویز فنیزاده، علی نصیریان، منوچهر فرید و مهین شهابی روی صحنه اجرا شد.
در بخشی از کتاب می خوانید :
" محلهای نوساز در حاشیهی شهر. صحنه، محوطهایست که از تلاقی چند کوچه به وجود آمده. خانهها همه تازهساز است و خوشنما. طرف راست صحنه، خانهایست متروک و قدیمی با در و پیکر زمخت و دیوارهای خشتی. بیشتر پنجرههای این خانه تختهکوب شده است. در نبش این خانه، پنجرهی دراز و بیقوارهایست که راهپلهها را روشن میکند. طرف چپ صحنه، دو خانه با دو در کنار هم و چند پنجره. خانهی جلویی، بالکن دارد و پنجرهی بزرگی که درست روبروی راهپلههای خانهی متروک قرار گرفته. عقب صحنه نمای خانهی دیگریست با چند پنجره و دری بزرگ.
نیمههای شب است. چند چراغ خواب از پشت چند پنجره پیداست. تنها، چراغ خانهای که بالکن دارد روشن است. ماه درآمده، نور ملایمی همهجا را پوشانده. در خانهی روبرو باز میشود، اول سر پیرمرد و بعد سر دختر از لای در پیدا میشود، هر دو وحشتزدهاند. پیداست که تازه از خواب پریدهاند. پیرمرد «ربدوشامبر» مستعملی به تن دارد. چند لحظه با ترس و وحشت به خانهی متروک خیره میشوند، گوش میخوابانند، پنجرهها را نگاه میکنند، هردو مردّدند."
این کتاب فهرست ندارد.
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد