کتاب امکان

مقدمه
چرا من؟ چرا الان؟ چرا اینجا؟
چرا دانشگاه؟
چرا تو؟
سی کار که به جای دانشگاه رفتن می توان کرد
گزینه یک- هر کاری دوست داری بکن
گزینه دو- پیدا كردن یك كار
گزینه سه- خلق هنری
گزینه چهار- راه اندازی یك كسب و كار
گزینه پنج- دستفروشی
گزینه شش- نوشتن یک کتاب
گزینه هفت- کتاب خواندن
گزینه هشت- یاد گرفتن یك حرفه
گزینه نه- ثبت نام در دانشگاه خودت
گزینه ده- یادگیری یک زبان خارجی ترجیحا زبان انگلیسی
گزینه یازده- کارگردانی و ساختن یک فیلم مستند
گزینه دوازده- ایجاد یک وبلاگ
گزینه سیزده- عکاسی
گزینه چهارده- موسیقی
گزینه پانزده- آشپزی
گزینه شانزده- آموختن یك ورزش یا یک بازی
گزینه هفده- مشاور املاك
گزینه هجده- برنامه نویسی
گزینه نوزده- گرافیك کامپیوتری یا طراحی وب
گزینه بیست- كشاورزی
گزینه بیست و یک مصاحبه با صد نفر
گزینه بیست و دو- گدایی
گزینه بیست و سه- طبیعت گردی
گزینه بیست و چهار- تماشای روزانه یک فیلم
گزینه بیست و پنج- پیدا كردن پنجاه و دو شخصیت به عنوان مراد و
آموختن از آنها
گزینه بیست و شش- زندگی دور ایران
گزینه بیست و هفت- اگر می خواهی پزشک یا دندانپزشک بشوی
گزینه بیست و هشت- خرید و فروش سهام
گزینه بیست ونه- طراحی و ساخت بدلیجات
گزینه سی- لیست جایگزین خودت را بنویس
گزینه آخر- مسافرکشی
گزینه راحت- دانشگاه رفتن
علم زدگی – طرح یک بیماری
تنها روش درمان علم زدگی
سخن آخر
مطالعه بیشتر
 

تحلیلی بر کتاب " امکان " نوشته علی سخاوتی

همه ما در دوران کودکی آرزوهای دور و درازی برای شغل آینده خودمان داشتیم. روزی معلم می شدیم و فردایش تصمیم میگرفتیم که دکتر شویم. روزی دیگر تصمیمی قاطع برای خلبان شدن داشتیم و فردایش شاید به داشتن یک سوپرمارکت قناعت می کردیم. جدی نبودن تصمیم ها و کودک بودن ما موجب می شد نه تنها والدین در برابر اینگونه رفتارها مقاومت نکنند بلکه حتی خوششان هم می آمد و گاها با استفاده از این ویژگی با ما شوخی هایی نیز می کردند. اما هر چه سن بالاتر رفت و بیشتر معنی زندگی برای ما روشن شد و بسیاری از واقعیت های تلخ دنیا و زندگی را شناختیم، فهمیدیدم که بسیاری از آرزوهای ما حتی برای خودمان نیز در حد یک شوخی می باشد.

از طرفی دیگر به دلیل سیاست گذاری های غلط و ایجاد شکاف های مختلف فرهنگی، از نظر منزلت اجتماعی بین شغل های مختلف تفاوت های عمده ای ایجاد شد. به بیان بهتر برخی از شغل ها دارای درجه اهمیت کمتری نسبت به سایر مشاغل شدند. از این رو فرار از مشاغل به ظاهر بی اهمیت تبدیل به یکی از ملاک های تاثیرگذار و شاید اساسی شغل شد. شاید علاقه فردی در راستای یکی از همان مشاغل باشد اما به خاطر این منزلت گذاری نادرست از رفتن سراغ آن می ترسد و آن را نادیده می گیرد.

این اتفاق رفته رفته تبدیل به یک بحران در جامعه و سپس خانواده ها شد. از این رو چند سالی است که خانواده ها تنها و تنها و تنها کنکور و موفقیت در آن را راه رسیدن به یک موقعیت عالی زندگی می دانند. آن ها حتی خودشان معترفند که افراد تحصیل کرده دچار درد بیکاری هستند، اما با این حال همچنان فشاری عجیب برای رسیدن فرزند خود به رتبه ای متعادل و خوب می آورند. کتاب امکان نوشته علی سخاوتی به دنبال این اشتباه رفته است و در طول کتاب سعی کرده دیدی دیگر نسبت به آینده به ما بدهد.

محتوا در کتاب امکان

در نظر اول کتاب " امکان" در دسته کتاب های موفقیت قرار می گیرد. زیرا همانند آن ها به نظر قصد دارد تا راهی را پیش روی مخاطبان بگذارد و می خواهد آن ها را به موفقیت برساند. اما وقتی با محتوای کتاب بیشتر درگیر می شویم کم کم زاویه گرفتن کتاب امکان از سایر کتاب های حوزه موفقیت را حس می کنیم.

این فاصله گیری در ادامه به اندازه ای می شود که کاملا می توانیم کتاب امکان را از دسته بندی کتب موفقیت خارج کنیم. اولین تفاوت این کتاب نسبت به دسته موفقیت در این است که تقریبا هیچ داوری و پیش داوری در کتاب صورت نگرفته است و صرفا هدف کتاب نشان دادن برخی حقایق بدهی اما فراموش شده زندگی به خصوص در حوزه شغل و کار می باشد.

علی سخاوتی در این کتاب سعی دارد خواننده را به عنوان یک شخصیت مستقل وارد راه های مختلف و شغل های مختلف بکند تا به او ثابت کند تنها راه زندگی کردن قبولی در کنکور و داشتن یک مدرک دانشگاهی نیست. بلکه برعکس، وقتی شما می توانید در یک شغل آزاد موفق شوید چرا باید آن را حداقل به مدت 4 سال عقب بیندازید؟ این 4 سال می تواند یک پرش فوق العاده برای زندگی شما محسوب شود در صورتی که انتخاب درستی داشته باشید.

عنوان کتاب

اگر فیلم بین باشید احتمالا فیلم 12 مرد خشمگین ( 1957 ) به کارگردانی سیدنی لومت را دیده باشید. در این فیلم شخصیت اصلی داستان در برابر تمام مخالفت هایی که در راه خود می بیند، از یک جمله فوق طلایی استفاده می کند. او برای متقاعد کردن دیگران ( همه به جز خودش ) از یک استدلال فوق العاده استفاده می کند. استدلالی که هیچگونه نمی توان آن را رد کرد. این شخصیت در برابر حمله دیگران مدام می گوید: " من نمی دانم، فقط می گویم ممکن است (It is possible) ".

به نظر می آید علی سخاوتی نیز همچنین تفکری در این کتاب دارد. او نمی خواهد به ما بقبولاند که کتاب حاضر و موارد گفته شده در آن مسلما می تواند مفید و حتما کارآمد باشد. بلکه نویسنده معتقد است که حذف کردن همه راه ها و انتخاب تنها و تنها یک راه اشتباه است. چرا نباید شغل رانندگی به دید یک "امکان" و " فرصت" نگاه کرد؟

در نهایت می توان گفت که کتاب امکان با نوشته ای روان و ایده ای جذاب به نظر می تواند بینشی روشن به خانواده ها و البته خود فرد بدهد. این را به خوبی بدانید که زندگی سرتاسر فرصت و امکان است، بدون منطقی روشن امکان های زندگی خود را از دست ندهید.