دانلود کتاب شغال و سه نمایشنامه ی دیگر
نویسنده: مهران مقدر
ناشر : کیان افراز
نویسنده: مهران مقدر
ناشر : کیان افراز
نام کتاب : شغال و سه نمایشنامه ی دیگر
نویسنده : مهران مقدر
ناشر : کیان افراز
تعداد صفحات : 134 صفحه
شابک : 978-600-8854-17-3
تاریخ انتشار : 1396
"شغال"
کتاب حاضر اثری از مهران مقدر می باشد که توسط انتشارات کیان افزار منتشر شده است.
نمایشنامهی [شغال.] با دشوارترین شیوهی بیان در تئائر یعنی تکگویی، نوشته شده است. آدمیدرمانده در عشق و ناچاریهای اجتماعی که هر حرکت او به فرورفتن عمیقتری در باتلاق ندانمکاریهای جبریاش میانجامد. نمایشنامهی [این سه زن.] به سه نسل از زنان میپردازد که گرچه در خلال تغییرات اجتماعی به نافهمیو کمفهمی یکدیگر دچار شدهاند اما علیرغم همهی تغییرات آنچه ثابت مانده، تسلط مرد بر سرنوشت زن و تبعات اجتماعی و روانی آن است که گریبان زن را در نسلهای متوالی رها نمیکند . نمایشنامهی سوم [تو بودی...نه... تو نبودی!!!.] است. موضوع اصلی این نمایشنامه نقش شبکههای اجتماعی در تحکیم یا فروپاشی خانواده است. وسایل ارتباطجمعی مدتهاست به شبکههای اجتماعی تغییر نام داده و گفتن ندارد که برد شبکههای اجتماعی از کلانترین گروهها تا ریزترین بخشهای اجتماع را درنوردیده است. تسهیل ارتباط در پارهای موارد منجر به ایجاد بحرانهای موضعی و دائمی در خانوادهها میشود. نمایش، تلنگر بر این امکان نابجاست که میتواند و باید مدیریت شود زیرا شبکههای اجتماعی از زندگی امروز قابل اخراج نیست. نمایشنامهی [غبار.] به بحران عمیقتری پرداخته که همانا تولید سوءظن بهدلیل گسترش ارتباطات اجتماعی زنان و بهرهبرداری مردان از آن است. شک شوهر به زن و تبعات اجتماعی آن، بیشتر اوقات دامن زن را بیش از مرد میگیرد بهطوریکه خانوادهی نسبی زن _پدر، مادر، برادر و خواهر_ نیز ناچارند در مقابل اجتماع جوابگو باشند و بدون اینکه در تولید بحران نقشی داشته باشند دچار تبعات آن میشوند . در مجموع، نمایشنامههای [مهران مقدر.] در مجموعهی شغال، ما را به این باور میرساند که بحران خانواده یک بحران جدی است و همهی جوامع، درگیر حل یا دستوپنجه نرم کردن با عواقب آنند و ما نیز گریزی از رویارویی و حل آن نداریم.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"مهشید:
حالا... همون... نمیتونم زندگی کنم.... اصلاً ازش چندشم میشه.. بفهم منو... تو رو خدا منو بفهم... اون اصلاً منو نمیفهمه... همش... همش سرش به کار خودشه... اصلاً منو نمیبینه... اونقدر به فکر دوست و رفیقاشه که دیگه من براش هیچ اهمیتی ندارم [مادر همچنان خیره به او نگاه میکند.] اگر هم فکر میکنی که من برم بهطرفش... اشتباه کردی... چندبار این کارو کردم. با هر کلکی بود سعی کردم اونو بهسمت خودم بکشم. اما نشد. دیگه نمیتونم... چندشم میشه!!!"
مقدمه
شغال
این سه زن
تو بودی... نه... تو بودی!!!
غبار
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد