×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
من احمق

دانلود کتاب من احمق

من احمق
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : من احمق

نویسنده : شروود اندرسن

ناشر : هرست

مترجم : علی جعفری

تعداد صفحات : 49 صفحه

شابک : 978-600-94185-1-0

تاریخ انتشار : 1394

رده بندی دیویی : 813/52

دسته بندی : داستان های کوتاه

نوع کتاب : Epub

قیمت نسخه الکترونیک : 3700 تومان


معرفی کتاب

"من احمق"

کتاب حاضر با عنوان اصلی (I am a fool) اثری از شروود اندرسن (Sherwood Anderson) می باشد که با ترجمه ای ازعلی جعفری توسط انتشارات هرست منتشر شده است.

این اثر شامل دو داستان کوتاه به نام «من احمق» و «نمی فهمم چرا» می باشد. موضوع داستان در اصل در مورد دوره نوجوانی می باشد. من احمق داستان فردی را نقل می کند که برای رسیدن به محبوبش دروغ هایی می گوید اما عاقبت دستش برای معشوقه اش رو می شود و از قضا معشوقه اش عاشق همان شخصیت اصلی او شده بود.

داستان «نمی فهمم چرا» از معروف ترین داستان های کوتاه نویسنده است. داستان مربوط به یک شخصیت حساس و کم سن و سال می باشد که عنوان داستان هم از مهم ترین پرسش های دوره نوجوانی می باشد.

 

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

"مزه اش را لابد چشیده ای. ای جان، چه دختری، یک تکه ماه! رخت و پختش عین پر قو بود، به آبی و این حرفها می زد و معلوم بود که سرسرکی دوخته بودند، منتها خوش  دوخت و دوز بود. تا آنجایش را خواندم. چشم تو چشم که شدیم، صورت من عین لبو سرخ شدم و لپهای او هم از خجالت گل انداخت. به عمرم همچی جواهری ندیده بودم. اهل باد و بروت و فیس و افاده نبود و بی آنکه قِر و پُزش به معلم-جماعت و این حرفها بخورد، لفظ قلم حرف می زد. اول و آخر یک  پارچه خانم بود. غلط نکنم دست باباش به دهنش می رسید، منتها همچی پول پله دار نبود که دخترش مثل بعضی ها خیال کند از دماغ فیل افتاده. به گمانم توی شهرستان داروخانه یا چه   می دانم خرازی فروشی و این حرفها داشتند. بهم نگفت و من هم نپرسیدم. 

تا ببینی می فهمی که تک و طایفه بنده هم هیچ کم ندارند. جدم اهل ولز بود و توی آن دیار که مال عهد قدیم است، یعنی ولز، برای خودش- اصلا بی خیال آن. 

دور اول از مسابقه اول تمام شد و جوانکی که توی معیت آن دو دختر بود، پا شد و رفت سراغ شرط بندی. ته و توی کارش را درآورده بودم، منتها طرف مثل بعضی ها اهل هارت و پورت و قرشمال نبود تا خودش را داش مشدی جا بزند. از آن قماش نبود. آره جانم، برگشت و شنیدم که  به دخترها گفت روی کدام اسب شرط بسته و تا مسابقه یورتمه شروع شد، همگی عین آدمی که  سرِ پول توی مسابقه شرط-بندی کرده است، خیس عرق و سر از پا نشناخته نیم خیز شدند، و اسبی که رویش شرط بسته بودند یک وجب مانده بود به خط پایان برسد، و خیال  می کردند که دیگر یک زور بزند اول می شود، اما نشد، که الحق کار هر بز نیست خرمن کوفتن. 

و بعد بی معطلی، سر و کله اسبهای مسابقه گام 18/2 پیدا شد و یکی شان به چشمم آشنا درآمد. از اسبهای گله باب فرنچ بود منتها مال خود باب نبود. اسب آقای ماترز بود که اهل ماریتای اوهایوست.   

این آقای ماترز توی پول غلت می زد، چند تا معدن زغال سنگ و چه و چه داشت وخانه مجلل توی یک جای خوش آب و هوا. کشته مُرده اسبهای مسابقه بود، منتها مسلکش پرسبیتری و این حرفها بود و غلط نکنم زنش هم مسلکش این بود و شاید پابندتر از خود او. این بود که خودش اسبها را به مسابقه نمی بُرد، و این ماجرا دهن به دهن توی میدانهای مسابقه اوهایو می گشت که تا یکی از اسبهایش آماده مسابقه می شد، اسب را می بست بیخ ریش باب فرنچ و ایز گم می کرد که زنش خیال کند آن را فروخته. " 

 

فهرست مطالب

من احمق

نمیفهمم چرا

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
علی اکبر امیری

توصیه میکنم حتما بخونین

1400-11-17

برچسب ها