دانلود کتاب چمدان
نویسندگان: سعید فتاحی, نجمه خادم
ناشر : گیوا
نویسندگان: سعید فتاحی, نجمه خادم
ناشر : گیوا
نام کتاب : چمدان
نویسندگان : سعید فتاحی, نجمه خادم
ناشر : گیوا
تعداد صفحات : 122 صفحه
شابک : 978-600-451-533-7
تاریخ انتشار : 1397
رده بندی دیویی : 62/8فا3
دسته بندی : رمان های ایرانی, داستان های کوتاه
نوع کتاب : Epub
قیمت پشت جلد : 21000 تومان
قیمت نسخه الکترونیک : 6500 تومان
" چمدان"
چمدان کتابی به نویسندگی سعید فتاحی و نجمه خادم از انتشارات گیوا می باشد.
گروه ادبی سیمرغ در طی فعالیتهای ادبی خود در فضای مجازی، نویسندگان بسیاری را در کنار نوقلمان داستانی گرد هم جمع نمود و به این روش، محفل ادبی داستانی را تشکیل داد.
در سال 1395 مرکز توانبخشی سالمندان صاحبدلان که زیرمجموعه موسسهی خیرین شمس کریمان است با درخواست بخش فرهنگی این گروه، مسابقه داستان در این خصوص برگزار نمود و بسیاری از نویسندگان حرفهای در کنار نویسندگان نوقلم در این حرکت شرکت کرده و مجموعهی داستانی به پاسداشت سالمندان گمنام شهر و دیار خود خلق نمودند.
این مجموعه داستان تقدیم میگردد به همه سالمندانی که در مراکز بهزیستی چشم انتظار دیدار عزیزانشان هستند.
از آنجایی که همهی عزیزان با عشق به سالمندان قلم به دست گرفتند و داستانی خلق کردند، داوری و تعیین رتبهای صورت نگرفت و هدف از این مجموعه، قیاس بین نوشتهها نمیباشد بلکه فقط تعهدی است که این عزیزان برای نشان دادن چهرهی این فراموششدگان در مراکز توانبخشی دارند.
کلیهی داستانها در یک مجموعه و با همت و تلاش بانو نجمه خادم و با همکاری انتشارات گیوا تقدیم دوستان میگردد.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
"لقمه را به سمت دهانش میبرم.
میگوید: " مامان پرده رو چرا کنار نکشیدی؟"
سرم را نزدیک گوشش میبرم و میگویم: "تا گنجشککهای اشیمشی ندونن که من واسهی پسر کلاس دهمیام هنوز لقمه میگیرم"
با دندانش لقمه را میگیرد و به سمت لپش هل داده و با خنده میگوید: "خب حالا مامان خانم ما، اول صبح کجا شال و کلاه کرده؟"
استکان چایی را دستش میدهم، استکان را روی میز میگذارد کوله را به طرف پشتش میبرد و چندبار شانههایش را بالا میاندازد تا بندهای کوله روی شانهاش خوب جا بیفتند و میگوید: "سنگینه...خیلی سنگین..."
مربا را روی نان میمالم و میگویم:
" کتاب باید سنگین باشه...خیلی سنگین...کتابی که سبک و بیمغز باشه که به درد نمیخوره."
دهانم باز میماند...لقمه را درست نزدیک دهانم، از دستم میکشد و درحالیکه به سمت دهان خود میبرد میگوید:
"فکر کنم نود را زدی بالا مامان خانم...خوشم مییاد کلا عاشق سنگینی هستی..."
این کتاب فهرست ندارد.
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
این کتاب که مال بزرگ علوی هست؟
1400-05-28
خیلی جالب بود
1400-04-07
خیلی عالی بود
1400-03-18
عااااالی
1400-03-02
خوب است که ماراه کتاب ها را در زندگی مان قرار دهیم
1400-02-30
یک داستان با قلمی روان و دلنشین ، اگر علاقه به رمان دارید مطالعه بفرمائید
1400-10-09