×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
کوهستان ها فریاد زدند

دانلود کتاب کوهستان ها فریاد زدند

کوهستان ها فریاد زدند
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : کوهستان ها فریاد زدند

نویسنده : خالد حسینی

ناشر : ماهابه

مترجم : عسل فامیلی

تعداد صفحات : 410 صفحه

شابک : 978-600-5981-84-8

تاریخ انتشار : 1397

رده بندی دیویی : 6/813

دسته بندی : رمان های خارجی, داستان های آموزنده

نوع کتاب : Epub

قیمت پشت جلد : 42000 تومان

قیمت نسخه الکترونیک : 12000 تومان


معرفی کتاب

"و کوهستان ها فریاد زدند"
کتاب حاضر با عنوان اصلی (And the mountairs echoed) اثری از خالد حسینی (Khaled Hosseini) می باشد که با ترجمه ای از سمیه داننده توسط انتشارات ماهابه منتشر شده است.
خالد حسینی از نویسندگان معروف افغان است که با کتاب «بادبادک باز» به اوج مشهوریت خود رسید. او در این کتاب نیز به بازگو کردن شرایط حاکم در  افغانستان پرداخته است. داستان در مورد دو خواهر و برادر افغان است که بنا به مشکلات موجود در کشورشان از هم جدا می افتند. و  برادر در تمام طول داستان در پی پیدا کردن خواهر خود است و جریان مداخله شوروی و حضور طالبان را شرح می دهد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" پروانه قبل از اینکه لحاف راکنار بزند،متوجه بوی بدشد. تمام پشت معصومه  تاپایین رانهایش، ملافه ها و لحاف و روتختی نیز کثیف شده بودند.معصومه از روی شانه هایش با چشمانی پر ازعذرخواهی و خجالت به او نگاه کرد- هنوز بعد از گذشت این همه سال خجالت می کشید. معصومه به آرامی گفت:« معذرت می خوام.» پروانه خواست فریاد بکشد، ولی به زور لبخندی زد. تلاش فوق العاده ای نیاز داشت برای به خاطر سپردن این شرایط وچنین حقایقی. این کار روزانه اش بود، این کثافت کاری. مسوؤلیتهای اوغیر عادلانه وبی مورد نبودند. همه اینهاحق مسلمش بودند.اوآهی کشید و نگاهی به پارچه های کثیف انداخت واز کاری که درانتظارش بود، وحشت کرد. اوگفت:« الان تمیزت می کنم.» معصومه به آرامی شروع کرد به گریه کردن،بدون اینکه حتی تغییری درحالتش دهد. فقط اشک ها بودند که سرازیر می شدند و می چکیدند. بیرون ازخانه، در سرمای صبح زود، پروانه در گودال آشپزی آتشی روشن کرد. زمانی که آتش شعله ور شد، سطلی را با آب چاه همگانی شادباغ پر کرد وگذاشت تا گرم شود. اوکف دستانش را روی آتش گرفت. اومی توانست ازآنجا آسیاب را تماشا کند و همچنین مسجد روستا که ملا شکیب به اوومعصومه زمانی که بچه بودند،خواندن و نوشتن را تعلیم می داد. خانه ملا شکیب همانجا روی سراشیبی قرار داشت. بعداً که آفتاب بالا آمد، سقف خانه به شکل مربع قرمزی در میان خاک دیده می شد به این دلیل که همسر وی گوجه فرنگی ها را برای خشک شدن زیر آفتاب قرار می داد. پروانه به ستاره های صبح زل زد، که با رنگ پریدگی و  بی تفاوتی چشمک می زدند. اوخودش را جمع کرد."

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها