دانلود کتاب صوتی گزیده ای از قصه های ازوپ
نویسنده: ایزوپ (ازوپ)
ناشر صوتی: جیحون
نویسنده: ایزوپ (ازوپ)
ناشر صوتی: جیحون
نام کتاب صوتی : گزیده ای از قصه های ازوپ
نویسنده : ایزوپ (ازوپ)
ناشر صوتی: جیحون
ناشر: نیکا
مترجم : مهدی غبرائی
گوینده : شهره روحی
زمان کل : 01 ساعت و 35 دقیقه
دسته بندی : داستان کودک, داستان نوجوان, کودک و نوجوان صوتی
نوع کتاب : صوتی
قیمت نسخه الکترونیک : 29000 تومان
" گزیده ای از قصه های ازوپ"
کتاب حاضر اثر ازوپ ( Aesop ) به ترجمه ی مهدی غبرایی می باشد که با صدای شهره روحی از انتشارات نشر نیکا منشر شده است.
ازوپ از قصه سرایان اسلاوتبار قرن ششم قبل از میلاد یونان بود. بنا به گفته ی هرودوت ازوپ برده ای بود از اهالی سارد. بیش از سیصد افسانه و قصه به نام او تعریف و مکتوب شده که منشا امثال و حکم بیشماری هستند. ناصر خسرو و مولانا جلال الدین برخی از قصه های او را به نظم پارسی در آورده اند. در اینجا ترجمه ی چند قصه ی او به خوانندگان تقدیم می شود.
در بخشی از این کتاب می شنویم:
" صبح یک روز قشنگ در یکی از سرزمین های آفتابی مشرق زمین، مردی اعرابی با خرش دم در یک کاروانسرا ایستاده بود. خر برای کرایه بود و مرد عرب می دانست که مسافرهای زیادی در کاروانسرا خوابیده اند و خوشحال خواهند شد از این که حیوانی به این قشنگی آن ها را از صحرا بگذراند. موقعی که اعرابی با اطمینان کامل انتظار می کشید، یکی از مسافرها از کاروانسرا بیرون آمد و خر را که دید، پرسید آن را کرایه می دهد. اعرابی گفت: «بله. » و دو مرد بر سر مبلغی که مسافر باید بابت سوار شدن خر و عبور از شن های داغ و رسیدن به شهر بپردازد موافقت کردند.
بلافاصله راه افتادند. مسافر بار و بنه اش بر پشت خر بود و اعرابی پشت سرش راه می رفت. اعرابی به صحرا خو گرفته بود و چندان از سفر طولانی با پای پیاده پروا نداشت. کاهویی را که به اندازه ی کله اش بود می خورد و بانشاط به پولی فکر می کرد که مسافر در پایان سفر به او خواهد پرداخت.
مسافر و خر و اعرابی سه تایی رفتند و رفتند، اما هرچه از روز می گذشت، آفتاب سوزان تر می شد و رفته رفته خسته ترشان می کرد. مسافر تصمیم گرفت که یکی دو ساعتی استراحت کند، بنابراین افسار خر را کشید، پیاده شد و چون دید هیکل خر سایه ی خوب و خنکی روی شن ها انداخته است، نشست تا در سایه اش بیاساید. اما در سایه ی خر جایی برای اعرابی نماند، بنابراین ناچار شد زیر آفتاب داغ بنشیند. آنگاه در حالی که عرق از پیشانیش فرو می چکید لحظ های رنجیده و اخمالود به مسافر خیره شد. ناگهان فکر بکری به سرش زد. چون فنری از جا جهید، افسار خر را گرفت و چند قدم جلوتر برد، و وقتی سایه ی دیگری روی شن ها افتاد خود را در وسط آن رها کرد."
# | عنوان | زمان |
1 | شناسنامه | 00:00:57 |
2 | متن پشت جلد | 00:00:51 |
3 | خر و سایهاش | 00:05:21 |
4 | گرگ آمد! | 00:06:37 |
5 | داستان خفاش | 00:08:10 |
6 | قورباغه و ورزا | 00:04:23 |
7 | شیر و موش | 00:04:32 |
8 | کوه نالان | 00:04:29 |
9 | کلاغ و قو | 00:05:21 |
10 | خرِ میلر | 00:06:20 |
11 | گنجینه در باغ | 00:05:23 |
12 | خرچنگ کوچک و خرچنگ بزرگ | 00:02:36 |
13 | خر و سگ دستآموز | 00:05:13 |
14 | دو سبو | 00:04:05 |
15 | غاز تخم طلا | 00:04:25 |
16 | سه آرزو | 00:06:44 |
17 | فیلها و ماه | 00:09:37 |
18 | خرگوش و لاکپشت | 00:08:25 |
19 | سگ توی آخور | 00:02:22 |
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد