دانلود کتاب 5 درسی که یک میلیونر درباره زندگی و ثروت به من آموخت

تحلیلی بر کتاب 5  درسی که یک میلیونر درباره زندگی و ثروت به من آموخت

احتمالا همه شما تاکنون حداقل یک بار شطرنج بازی کرده باشید یا دست کم بدانید بازی شطرنج چطور بازی می باشد. در این بازی تمام برنامه و حرکت ها صرفا بر این اساس چیده می شود که برنده باشید و برنامه های حریفان را شکست دهید. اصولا کسی در این بازی برنده می شود که بتواند برنامه خود را تحمیل کند و باعث شود که حرکت حریفش به نوعی در اختیار او قرار بگیرد. یا  در سطح پایین تر، برنامه شما بسیاری بر این چیده شده است که حریفان بهترین حرکت ممکن را انجام خواهد داد. اما حال بیایید فرض کنیم  این گونه نشود چه؟ اگر حریفان حرکتی برعکس انجام دهد چه اتفاقی می افتد؟ در این حالت دو گزینه اتفاق می افتد. یا این که ممکن است حریفان بسیار ناشی باشد و برنامه چندانی برای پیروزی نداشته باشد و شما پیروز داستان هستید. اما اگر این بازیکن حرفه ای باشد چه؟ آن وقت است که دیگر چینش برنامه شما به هم خواهد ریخت و اگر این اتفاق چند بار پیش بیاید شما بازنده این بازی خواهید بود. از این رو در شطرنج  بخشی وجود دارد به نام ضد شطرنج که در این قسمت شما باید ببازید تا برنده بازی باشید. این اتفاق بسیار مشکل تر از آن چیزی است که فکرش را می کنید. شما باید یاد بگیرید که بدترین حرکت چیست. شما باید یاد بگیرید چطور ببازید تا برنده شوید. گاهی در زندگی لازم است به صورت برعکس عمل کرد تا نتیجه درستی به ما بدهد. مانند همین بازی شطرنج. کتاب 5 درسی که یک میلیونر درباره زندگی و ثروت به من آموخت در واقع به نوعی زاویه دید خودش را از این منظر قرار داده است. در حقیقت برای میلیونر شدن لزوما نباید پول درآورد باید پول را نگه داشت.

استراتژی برعکس در کتاب 5  درسی که یک میلیونر درباره زندگی و ثروت به من آموخت

همانطور که در بالا گفتیم در این کتاب استراتژی مانند بازی ضد شطرنج می باشد. یعنی قرار نیست همان راهی که همه می روند، را شما بروید. این مهم نیست که از چه راهی پول در می آورید و در این کتاب قرار نیست دست به تغییر این راه بزنیم. این شاید کمی غیر منطقی به نظر برسد. چرا که ممکن است شما هم اکنون در ماه حدود 2 میلیون تومن درآمد داشته باشید. بنابراین برای پولدار شدن راه اول و منطقی این است که کاری را بیابید که در ماه به شما ده میلیون تومن و یا بیشتر بدهد. اما در حقیقت این راه یک حقه و یک سفسطه بیش نیست. اول این که شما کاری که در آن مهارت دارید را عملا از دست میدهید و قرار  است از ابتدا در یک شغل وارد شوید. در ثانیه شما زمان صرف شده برای این کار را ضرب  در صفر می کنید که این خود از لحاظ اقتصادی اصلا درست نیست. علاوه بر این شما تصور کنید که با هر سختی توانسته اید این تغییر شغل را انجام دهید و به هدف مطلوب برسید. اما این کتاب و ما این تضمین را به شما می توانیم بدهیم که شما همچنان پولدار نخواهید بود و اتفاقا شاید به مشکلات بزرگتری برخواهید خورد. بنابراین این راه که به نظر یک راه منطقی درست می آید، همان حرکتی است که دنیا پیش بینی کرده است. بنابراین برنامه های دنیا را باید بهم بزنید و برنامه خود را تحمیل کنید. برای این کار باید استراتژی برعکس را انتخاب کنید. همان چیزی که در این کتاب آن را آموزش خواهید دید. یعنی باید یاد بگیرید که پولی که به دست می آورید نگه دارید. این چیزی جدا از خسیس بودن می باشد. بسیاری از پول ها صرف چیزهایی می شوند که به ظاهر کوچک هستند اما چون قطره آب می تواند دریایی را برای ما بسازد.

چرا بهتر؟

اما یک سوال اساسی همچنان باقی می ماند، آیا واقعا نگهداری صحیح از پول و خرج درست آن می تواند ما را به موفقیت مالی برساند؟ این سوالی است که نمی توان به صورت قطعی پاسخش را داد. اما آن چیزی که می توان به شکل قطعی گفت این است که یک پایه اساسی موفقیت مالی این روش خواهد بود. چرا که هرچقدر هم درآمد داشته باشید و اگر این روش را ندانید همانطور زندگی خواهید کرد که همیشه کرده اید. بنابراین این کتاب از  این نظر می تواند بسیار هوشمندانه و مفید باشد. در حقیقت کتاب حاضر با دادن تمرین ها و امتحان این روش ها روی بسیاری از انسان ها توانسته خود را به عنوان یک کتاب کمک کننده و مفید در جامعه معرفی کند. از این رو از نظر نوشتاری و لحن و سبک نوشتار همانند بسیاری از کتاب هایی است که در این سبک کار می کنند و از نظر محتوا همان چیزی بود که از ابتدا تا کنون گفتیم. حال انتخاب این که این روش را دوست دارید یا نه بر عهده خودتان خواهد بود.