دانلود کتاب به شیوه ی کیان فتوحی
نویسنده: هادی معصوم دوست
ناشر : نوگام
نویسنده: هادی معصوم دوست
ناشر : نوگام
نام کتاب : به شیوه ی کیان فتوحی
نویسنده : هادی معصوم دوست
ناشر : نوگام
تعداد صفحات : 312 صفحه
شابک : 978-1-909641-01-3
تاریخ انتشار : 1391
"به شیوه ی کیان فتوحی"
کتاب حاضر اثری از هادی معصوم دوست می باشد که توسط انتشارات نوگام منتشر شده است.
کیان دهه سی سالگیاش را پشت سر میگذارد. در یک شرکت تهیه و مونتاژ فیلم کار میکند. گاهی فیلمبردار عروسیهاست و گاهی فیلمهای غربی را برای پخش در ایران بیخطر میکند. در زندگیاش دست از پا خطا نکرده. با دختر همسایهشان که مادرش برایش خواستگاری کرده ازدواج کرده و حالا پسری پنج ساله به نام ماکان دارد. زندگی کیان از روزی تغییر میکند که او در جریان فیلمبرداری در یکی از عروسیها با دختری به نام ناهید آشنا میشود. اولین عدول کیان از زندگی چارچوبدار و خطکشیشدهاش آغاز فوران دردناک سالها سرکوب و تحمیق شدگیست. زندگی بی سر و صدای کیان در جریان این رابطه به هم میریزد و کیان آرام آرام در مقابل همه گذشتهاش؛ مادرش، پدرش، زنش، رئیسش و حتی معشوقه جدیدش میشورد. هادی معصوم دوست در رمانش تصویری از روابط انسانی پایتخت نشینها ارائه میدهد. علاوه براین معصوم دوست در جریان روایت زندگی آدمهای داستانش به پارهای از مسائل جامعه امروز ایران میپردازد؛ اختلاف طبقاتی را به خوبی نشان میدهد، به تغییر آرام درک و فهم رایج از مسئله جنسیت میپردازد، نیم نگاهی میاندازد به معنا و تعریف زن سنتی و زن مدرن و بالاخره در روایت داستانش جایگاه دشنام و کارکرد آن را در زندگی پایتختنشینها به خوبی نشان میدهد. رمان در کنار نقاط قوتش که آن را خواندنی میکند نقاط ضعفی هم دارد. نویسنده در جمع و جور کردن پایان داستانش چندان موفق نیست. شخصیتهای مرفه داستانش بیش از اندازه در چارچوب کلیشههای رایج مانده و شورش قهرمان داستانش گاهی به شدت باورنکردنی میشود. رمان معصوم دوست با وجود ضعفهایش به عنوان اثر یک نویسنده جوان قابل تقدیر است. نوشته معصوم دوست دو ویژگی نویسندهاش را نشان میدهد: اول اینکه نویسنده روان و تمیز مینویسد و این نشان ممارست دائم نویسنده است و دوم اینکه نویسنده درک عمیقی از مردمش دارد و برای همین هم حرفی برای گفتن دارد. همین دو عامل کافیست که فکر کنیم چنین نویسندهای باید حمایت شود. باید بیشتر بنویسد و بیشتر خوانده شود.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
"اسکناس ها را برای بار چندم از جیبش در آورد و به سمتم گرفت. هر دو اسکناس پنج هزار تومانی را پیش چشم هایش گرفتم و از وسط دو تکه کردم، بعد آن دو تکه را چهار تکه، و بعد هشت تکه و ریختم توی سطل زباله ای که کنارمان بود. خیره مانده بود توی چشم هایم. ترسیده بود. چشم هایش را یک لحظه بست. منتظر سیلی بود، ولی نمی دانست اگر می خواستم بزنم همان موقع توی ایستگاه این کار را می کردم که وقتِ وقتش بود. دستش را گرفتم و پشت سرم کشیدم. پاهای عروسکش روی زمین کشیده می شد. وقتی کنار خیابان ایستادیم، ردیف سمندهای زرد رنگ صف کشیده بودند. دستم را بلند کردم و با اقتدار گفتم: «دربست. »"
این کتاب فهرست ندارد.
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد