×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
چشمه ی شیطان

دانلود کتاب چشمه ی شیطان

چشمه ی شیطان
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست

نام کتاب : چشمه ی شیطان

نویسنده : حسن خادم

ناشر : روزگار

تعداد صفحات : 125 صفحه

شابک : 978-964-374-738-1

تاریخ انتشار : 1396

رده بندی دیویی : 8فا3/62

دسته بندی : داستان های کوتاه

نوع کتاب : Epub

قیمت نسخه الکترونیک : 36000 تومان


معرفی کتاب

"چشمه ی شیطان" رمانی به نویسندگی حسن خادم می باشد که توسط انتشارات روزگار منتشر شده است . این کتاب می تواند داستانی پنهان و غبارآلود در انتهای افکارمان باشد !

در بخشی از کتاب می خوانیم:"از جا برخاست و سپس از خانه بیرون رفت. حتی بیشتر از شب‌های پیش نگرانی و اضطراب بر قلبش چنگ می‌زد. او آنها را دید که با فانوسی خاموش به سمت مرده شور خانه می‌رفتند. هوا کمی غبارآلود بود اما ماه در آسمان می‌درخشید و مه غلیظ در سطح شهر موج می‌خورد. چشم از آن سه برنمی‌داشت. با فاصله‌ای اندک به دنبالشان می‌رفت در حالی‌که تب سنگینی بر سر و سینه‌اش فشار می‌آورد. دست و پایش می‌لرزیدند و به زحمت خودش را سرپا نگهه داشته بود. گویی تمام وجودش به سمت خوابی سنگین کشانده می‌شد.
آن سه از پیچ گذرگاهی گذشتند و وارد فضای نسبتاً بازی شدند. سر تقاطع مارال ایستاد. تعجب کرد که چرا صدای باشول به گوشش نمی‌رسد که ناگهان پرنده شاخدار در سکوتی هراس‌انگیز در برابر چشمانش از میان مه شبانگاهی به سوی آسمان اوج گرفت. نفس داغ در سینه مارال حبس شد و چشم به اطراف خود دوخت. کمی بعد یکی دو پرنده شاخدار دیگر بر پشت بام مرده شورخانه ظاهر شدند و پس ازآن چرخی در آسمان زدند و همانجا فرود آمدند. رجیم به اتّفاق لنگاک و پدرش وارد مرده‌شورخانه شدند و او از همان فاصله نگاهشان می‌کرد. چیزی نمانده بود زیر فشار تب و درد از حال برود. حالش به شدت به هم ریخته بود. اما فقط می‌خواست آنچه را که شنیده بود به چشم ببیند..."

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
برچسب ها