معرفی کتاب
"بهای انسان" / مجموع شعر
کتاب حاضر اثری از حجت بداغی می باشد که توسط انتشارات متن دیگر منتشر شده است.
در مقدمه ی این مجموعه شعر اینگونه می خوانیم که: پس نگریستم و اینک دستی بسوی من دراز شد و در آن طوماری بود. و آن را پیش من بگشود که رو و پشتش هر دو نوشته بود و نوحه و ماتم و وای بر آن مکتوب بود. پس مرا گفت: « ای پسر انسان آنچه را که مییابی بخور. این طومار را بخور و رفته، متکلّم شو.» آنگاه دهان خود را گشودم و او آن طومار را به من خورانید. و مرا گفت: « ای پسر انسان شکم خود را بخوران و احشای خویش را از این طوماری که من به تو میدهم پر کن.» پس من آن را خوردم و در دهانم مثل عسل شیرین بود.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
" مورگهام
نک میزند به دانه های پراکندهی اکسیژن
در مرتع نفسهای رفتنی
جفت نمیشود با هیچ بستری
و از بالهای ملتهبش فرزندی نمیزاید
گنجشکک چشم زغال نُک تیشه
گاهی به ریشه های امعاءام میزند
یا زبان اعصابم را سرخ میکند
حواسم گر میگیرد در رابطه اش با جهان "
فهرست مطالب
این کتاب فهرست ندارد.
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد