چکیده
خالد حسینی نام یکی از نویسندگان معروف کشور افغانستان است. او در تاریخ 4 مارس 1965 به دنیا آمد. ملیت او آمریکایی است و در سن خوزه کالیفرنیا زندگی می کند. خالد علاوه بر نویسندگی، در حیطه پزشکی نیز فعالیت دارد. عمده شهرت او به کتاب بادباک باز برمی گردد. از دیگر آثار او می توان به کتاب های هزار خورشید تابان، دعای دریا و کوهستان به طنین آمد اشاره کرد. خالد کتاب هایش را به زبان انگلیسی می نویسد. بیشتر آثار او به زبان های مختلفی همچون ایرانی ترجمه شده اند. او با فردی به نام رویا حسینی ازدواج کرده و دارای دو فرزند به نام های حارث و فرح می باشد. خالد تحصیلات عالیه خود را در دانشگاه سانتا کلارا و کالیفرنیا گذرانده است.
شرح کاملی بر زندگی نویسنده خالد حسینی
دوران کودکی خالد حسینی
خالد حسینی (Khaled Hosseini ) در شهر کابل از پدری تاجیکی و مادری پشتون متولد شد. مادر او معلم مقطع دبیرستان بود و دروس فارسی و تاریخ را تدریس می کرد. زمانی که پدرش به عنوان دیپلمات وزارت خارجه افغانستان در فرانسه انتخاب شد، همگی به پاریس مهاجرت کردند. او و خانوادش در سال 1976 برای همیشه از افغانستان رفتند.
پناهندگی سیاسی
در تاریخ 1980 زمانی که در افغانستان کودتای کمونیستی شروع شده بود، پدر خالد از سمت دیپلمات سفارت افغانستان بر کنار شد. به همین دلیل آن ها ناچار به تقاضای پناهندگی سیاسی از ایالات متحده آمریکا شدند که با آن موافقت شد. خالد و خانواده اش در سال 1980 فرانسه را به قصد مهاجرت به ایالت کالیفرنیا شهر سن خوزه ترک کردند.
دوران تحصیلی
بعد از مهجارت به کالیفرنیا، خالد خواستار تحصیل در دانشگاه سانتاکلارا شد. بعد از قبولی، توانست رشته زیست شناسی را در این دانشگاه با مدرک لیسانس به پایان برساند. خالد در سال 1993 در رشته پزشکی در دانشگاه پزشکی سن دیگو فارغ التحصیل شد. بعد از آن از سال 1996 تحصیلات خود را در زمینه پزشکی داخلی ادامه داد.
سفیر حسن نیت
خالد حسینی عنوان سفیر صلح نیت را از آژانس پناهندگان سازمان ملل در سال 2006 دریافت کرد. او به عنوان سفیر این سازمان در افغانستان شناخته شد. در پی همین اتفاق زمانی که در سال 2007 به افغانستان سفر کرد، بنیادی با نام خود برای کمک به افراد افغان بی خانمان و پناهندگان تاسیس کرد.
ازدواج خالد حسینی
خالد با فردی به نام رویا حسینی ازدواج کرده و دارای 2 فرزند با نام های حارث و فرح می باشند.
خالد نویسنده ای پرمخاطب
خالد حسینی یکی از نویسندگان پر مخاطب در سراسر دنیا است. گفته شده آثار او، بالغ بر 55 میلیون بار و در هفتاد کشور به چاپ و فروش رسیده است. داستان های خالد با زبان انگلیسی نوشته و منتشر می شوند.
خاطرات خالد از افغانستان
خالد زمانی که افغانستان را ترک کرد، 11 سال داشت. او در مصاحبه ای عنوان کرده بود: خاطرات روشن و واضحی از آن زمان دارم. زمانی که به رمان بادبازک مشغول شدم، یاد خاطرات و تصوراتم از افغانستان افتادم.
نمایشی از بادبادک باز
نمایشی با اقتباس از بادبادک باز در سن خوزه کالیفرنیا به اجرا در آمد که خالد حسینی در آن جا حضور داشت. این کتاب به طور شگفت انگیزی به شکل نمایش نامه نویس درآمده بود و بخش قابل ملاحظه ای از داستان در نمایش وجود داشت.
بادبادک باز اثر معروف خالد
اولین کتاب او در حرفه نویسندگی رمان بادبادک باز است. رمانی که او در سال 2001 نویسندگی را با آن آغاز کرد. گفته شده انگیزه او برای نوشتن این کتاب به حدی زیاد بوده که در ساعت 4 صبح قبل از رفتن به سرکارش نوشتن آن را آغاز کرد. راوی داستان بادبادک باز فردی به نام امیر است که در دهه 70 میلادی ساکن کابل افغانستان بوده است. او فرزند خانواده ای مرفه بوده است. داستان این کتاب به دوستی امیر و پسر خدمتکارشان حسن می پردازد. دوستی که عواقب و اتفاقات ناگوارایی را در پی دارد.
این کتاب بیشتر از 100 هفته در فهرست پرفروش های نیویورک تایمز قرار گرفت. بادبادک باز به قدری معروف و سر زبان ها افتاد که در 38 کشور ترجمه و به فروش رسید. این کتاب پرفروش تا به حال در کشور افغانستان منتشر نشده است.
افتخارات کتاب بادبادک باز
این کتاب توانسته تاکنون جایزه Borders Original Voice و جایزه بهترین کتاب سال سانفرانسیسکو را از آن خود کند.
فیلم بادبادک باز
در سال 2007 فیلمی با نام بادبادک باز برگرفته از همین کتاب ساخته شد. این فیلم به فارسی دری و با کارگردانی مارک فورستر ساخته شد. فیلم برداری بادبادک باز در افغانستان و کاشغر چین صورت گرفته است. این فیلم در تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۰۷ به نمایش عمومی درآمد. خالد حسینی درباره این فیلم گفته است: فیلم را چندین بار تماشا کردم، چرا که در نمایش های گوناگون با بازیگران و کارگردان برای معرفی فیلم حضور می یافتم و از آن بابت آن را خیلی دوست دارم که به گونه ای متفاوت با هالیوود به زندگی در این منطقه از دنیا نگاه می کند.
جمله منتخبی از بادبادک باز
بابا گفت: خوب است؛ اما چشمهایش غرق فكر وخیال بود." خب، هردرسی كه بهت میدهند، سرجایش، اما فقط یك گناه وجود دارد، فقط یكی. آن هم دزدی است. هرگناه دیگری صورت دیگر دزدی است. حرفم را می فهمی؟
بابا گفت: " وقتی مردی را بكشی، زندگی را ازاو دزدیده ای. حق زنش را برای داشتن شوهر دزدیده ای، همین طور حق بچه هایش را به داشتن پدر. وقتی دروغ بگویی، حق طرف را برای دانستن راست دزدیده ای. وقتی كسی را فریب بدهی، حق انصاف و عدالت را دزدیده ای. می فهمی؟ فهمیدم.
وقتی بابا شش ساله بود، نصفه شب دزدی به خانه پدربزرگم وارد شد.
پدربزرگم، یك قاضی محترم، سر راهش سبز شد. دزد خنجری به گلویش زد و او را جابه جا كشت و پدر را از بابا دزدید ...
هزار خورشید تابان
دومین کتابی که خالد از خود منتشر کرد، کتاب هزاران خورشید بوده است. این کتاب در سال 2007 توسط وی منتشر شد و در 60 کشور دنیا تاکنون ترجمه و به چاپ رسیده است. داستان این کتاب به اوضاع سیاسی و اجتماعی افغانستان و زندگی دو زن به نام های لیلا و مریم می پردازد.
جملات منتخبی از هزار خورشید تابان
- مریم آن روز معنای این کلمه را نفهمید، معنی کلمه حرامی - حرامزاده – را نمی دانست. سنش هم آن قدر قد نمیداد که بی انصافی را دریابد و بفهمد به وجود آورنده حرامی مقصر است، نه خود حرامی که تنها گناهش به دنیا آمدن است.
- ننه گفت: "این حرف آویزه گوشت باشد، دخترم. مثل عقربه قطب نما که همیشه رو به شمال است، انگشت اتهام مرد همیشه یک زن را پیدا می کند. همیشه یادت باشد، مریم."
- هر دانه برفی آه پر غصه زنی در یک گوشه دنیاست. هر آهی به آسمان می رود و ابر می شود و بعد به صورت دانه های کوچک خاموش روی مردم پایین می ریزد ... یادمان می آورد که ما زنها چطور رنج می بریم. چطور ساکت هر چه بر سر ما بریزد تحمل می کنیم.
کتاب ندای کوهستان (کوه به طنین آمد)
این کتاب سومین کتاب خالد حسینی است که در سال 2013 توسط انتشارات ریورهد بوکس به چاپ رسید. منتقدان این کتاب را احساساتی ترین و قوی ترین داستان خالد می دانند. داستان روایتگر خواهر و برادری به نام های پری و عبدالله است که در روستای دورافتاده و محرومی در افغانستان زندگی می کنند.
بخشی از کتاب ندای کوهستان
پدر هیچ وقت عبداللّه را نزده بود. پس حالا که زد، سخت و ناگهان با کف دست کوبید به یک طرف سرش درست بالای گوش، اشک حیرت از چشم های عبداللّه جوشید. فوری پلک زد و نگذاشت اشک بریزد. پدر از لای دندان های چفت شده گفت: برگرد خانه. عبداللّه از آن بالا شنید که بغض پری ترکید. بعد پدر کشیده دیگری زد، این بار به گونه ی چپش. سر عبداللّه به یک سو خم شد. صورتش سوخت و اشکش درآمد. گوش چپش زنگ می زد. پدر خم شد، صورت سیه چرده ی چروکیده اش چنان نزدیک شد که صحرا و کوه و حتی آسمان را از نظر پوشاند. با قیافه ای دردکشیده گفت: گفتم برو خانه، پسر. عبداللّه جیکش درنیامد. آب دهانش را به زحمت قورت داد، از گوشه چشم به پدرش نگاه کرد و به صورتی که آفتاب را از او پنهان کرده بود، پلک زد.
بابا ایوب بنا کرد به گفتن این که: من هم نمی توانم... اما از پنجره دید که چیزی نمانده خورشید از پشت کوه های مشرق سر درآورد. وقت کوتاه بود. به طرز رقت باری پنج بچه اش را برانداز کرد. برای سالم ماندن دست ناچار بود یک انگشت را قطع کند. چشم ها را بست و یکی از سنگ ها را از کیسه برداشت.
جملات قصار از خالد
- در افغانستان، شما خودتان را فقط به عنوان یک شخص نمی شناسید، بلکه خود را به عنوان پسر، برادر، پسرعمو، یا عموی کسی می شناسید. شما بخشی از چیزی بزرگتر از خودتان هستید.
- رنجیدن از حقیقت بهتر از تسکین با دروغ است.
- کودکان کتاب های رنگی نیستند. نمی توانی آن ها را با رنگ های مورد علاقه ات پر کنی.
ویکی پدیای خالد حسینی
https://en.wikipedia.org/wiki/Khaled_Hosseini
آثار و کتاب های خالد حسینی
- بادبادک باز Kite runner –
- هزار خورشید تابان a thousand splendid suns -
- کوهستان به طنین آمد and the mountains echoed -
- نیایش دریا Sea prayer -
آثار خالد حسینی که در کتابچین موجود است
- کتاب بادبادک باز
- کتاب دعای دریا
- کتاب بادبادک باز
- کتاب هزار خورشید تابان
- کتاب کوهستان ها فریاد زدند
- کتاب هزار خورشید تابان