×

جستجو

×

دسته بندی ها

×
توجـه
برای استفاده از نسخه ویندوزی به رمز عبور نیاز دارید درصورتیکه رمزعبور ندارید بعدازنصب، بر روی لینک " رمز عبور را فراموش کرده ام" کلیک کنید.
دانلود نسخه ویندوز

دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابچین

×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای دریافت لینک دانلود شماره همراه خود را وارد کنید
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
×
دانلود رایگان اپلیکیشن کتابچین
برای مطالعه نمونه کتاب، ابتدا اپلیکیشن کتابچین را نصب نمایید.
دانلود رایگان نسخه ویندوز
دانلود نسخه ویندوز
دانلود رایگان نسخه ios
دانلود از اپ استور
بادبادک باز

دانلود کتاب بادبادک باز

بادبادک باز
برای دانلود این کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب دیگر، اپلیکیشن کتابچین را رایگان دانلود کنید.
%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

جزئیات
فهرست
نقد و بررسی

نام کتاب : بادبادک باز

نویسنده : خالد حسینی

ناشر : هنر پارینه

مترجم : امیر سالارکیا

تعداد صفحات : 408 صفحه

شابک : 978-600-5981-79-7

تاریخ انتشار : 1398

رده بندی دیویی : 813/6

دسته بندی : رمان های خارجی, داستان های آموزنده

نوع کتاب : Epub

قیمت پشت جلد : 48000 تومان

قیمت نسخه الکترونیک : 13700 تومان


معرفی کتاب

"بادبادک باز"
کتاب حاضر با عنوان اصلی (The kite runner) اثری از خالد حسینی (Khaled Hosseini) می باشد با ترجمه ای از امیر سالار کیا، توسط انتشارات هنر پارینه منتشر شده است.
خالد حسینی از نویسندگان معروف افغان می باشد. رمان بادبادک باز اولین و معروف ترین رمان او می باشد . داستان در مورد پسری به نام امیر است که در خانواده ای اصیل و مرفه همراه با پدر و دو خدمت کار زندگی می کنند. حسن پسر خدمتکار آن ها و هم بازی امیر بود که دوران کودکی خود را با او گذرانده بود اما بر اثر اتقافی که بین این دو می افتاد و حوادثی که در کشور افغانستان به دلیل حضور طالبان رخ میدهد بین این دو جدایی می افتاد و سرانجام پس سالها امیر برای پیدا کردن پسر حسن به کشور افغانستان برمی گردد تا بلکه بتواند کمی از عذاب وجدان خود را در مقابل حسن کم کند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" هر سال زمستان که می شد، کاری که از اولین برف ریزان هر سال انجام می دهم این است که صبح زود از خانه بیرون می آیم، لباس راحتی می پوشم. جاده ی ماشین رو، اتومبیل پدرم، دیوارها، درخت ها، پشت بام ها و تپه ها را می بینم که پر از برف هستند. آسمان صاف و آبی، سفیدیِ برف، چشم را میزند. یک مشت برف میخورم و آرام به صدای قارقار کلاغ ها گوش می دهم. پا برهنه از پله ها پایین میروم و حسن را صدا میزنم تا بیاید و تماشا کند. زمستان، فصل مورد علاقه ی همه بچه های کابل بود، البته برای بچه هایی که پدرشان استطاعت مالی خرید یک بخاری را داشت. دلیل ساده ای داشت، چون در یخبندان، مدارس تعطیل میشد. برای من، زمستان یعنی پایان ضرب و تقسیم های طولانی، پایان حفظ کردن پایتخت بلغارستان، آغاز سه ماهی که میتوانستم با حسن در کنار بخاری بازی کنم و یا هر صبح سه شنبه فیلم های روسی را در سینما پارک مجانی تماشا کنم. بعد از این که صبح تا ظهر را آدم برفی درست کنیم، برای ناهار قورمه شلغم و برنج بخوریم. البته بادبادک بازی و گرفتن آنها هم جای خودش را داشت. برای بعضی ازبچه ها، زمستان پایان سال تحصیلی نبود، یک سری کلاس هایی بود که به آن کلاس های داوطلبانه می گفتند. یادم نمی آید که هیچ کدام از بچه ها خودشان داوطلب رفتن شده باشند. پدر و مادرشان آنها را داوطلب میکردند. من شانس آورده بودم که بابا از آنها نبود."
 

فهرست مطالب

این کتاب فهرست ندارد.

نقد و بررسی رمان بادبادک باز

معرفی کتاب

رمان بادبادک باز (کاغذ پران باز) ، (The Kite Runner) در سال 2003 به قلم خالد حسینی به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر شد. این کتاب داستان زندگی امیر است که در سال 2001 به روایت زندگی خود می پردازد. آغاز این قصه در زمان حال و 39 سالگی امیر را نشان می دهد و از احساس گناهی که زمانی طولانی با او همراه بوده است و باعث برانگیختن حس کنجکاوی مخاطب و دانستن این گناه که تا این سن برای امیر شخصیت اول داستان هنوز حل نشده باقی مانده است. " ... گذشته پر از گناه من که هنوز تقاصش را پس نداده ام... "

سپس نویسنده با آماده کردن ذهن مخاطب او را وارد گذشته و خاطرات امیر از آن روزها می کند. از دوران کودکی امیر می گوید به معرفی شخصیت ها می پردازد همچنان که مخاطب با کودکی و خاطرات امیر پیش می رود در فصل هفت علت این احساس گناه برای خواننده روشن می شود. می توان گفت از این فصل به بعد هنر خالد حسینی را به وضوح مشاهده خواهیم کرد بیان جدال های درونی امیر و دور شدن از گناهی که تا 39 سالگی همواره همراه او بوده است و در هر مرحله از زندگیش سعی در فراموش کردن او داشته است اما نه مهاجرت او و نه دنیایی که از نویسندگی برای خود ساخته نتوانست او را از آن دوره از زندگیش جدا کند؛ و در نهایت بازگشت به همان محل برای جبران گناهی که بار آن را سال ها بر دوش کشیده است و پایانی همراه با لبخند که شعله ای از امید را در دل مخاطب خود برای آینده ای روشن باقی می گذارد.

این است روایت خالد حسینی که توانست مخاطبان زیادی را در دنیا به خود جلب کند، نشان دادن چهره ای از افغانستان درست دو سال بعد از واقع یازده سپتامبر که انگشت اتهام تمام دنیا به روی این سرزمین بود و موفقیتی که توانست کتاب او در آن سال ها کسب کند نشان این است که دنیای ادبیات و مردمان یک سرزمین هیچ گاه در بازی سیاست دخیل نیستند علاوه بر این مردم دنیا می خواستند بدانند در این گوشه از دنیا چه در حال اتفاق افتادن است و خالد حسینی به زیبایی توانست این کار را انجام دهد.

رمان بادبادک باز

نکته جالبی که وجود دارد این است که مدت کوتاهی بعد از انتشار این کتاب خالد حسینی برای امضای کتابش به کتاب فروشی در کالیفرنیا می رود اما تنها یک نفر در این مراسم حضور پیدا کرد و این رویدادی بسیار مایوس کننده برای یک نویسنده می باشد؛ اما بعد از خوانده شدن این کتاب و تعریف زبانی که مخاطبان او از این اثر داشتند باعث شد این کتاب در ردیف هشتم کتاب های پر طرفدار داستانی در آمریکا قرار بگیرد. این محبوبیت به حدی رسید که می گویند در آن زمان در بعضی از شهرها و ایالت ها تمام مردم کتاب بادبادک باز را در دست داشته و از دریچه نگاه خالد حسینی به افغانستان می نگریستند. این کتاب در ایران نیر بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت این بار مردم ایران همسایه قدیمی خود را با قلم خالد حسینی شناختند و از خوشی ها و ناخوشی های مردم آن آگاه شدند.

 

برشی از زندگی خالد حسینی

خالد حسینی در سال 1965 در کابل متولد شده است. اصلیت خانواده او قزلبانش می باشد. پدر و مادر خالد هر دو شاغل بودند مادرش معلم فارسی و تاریخ یک مدرسه دخترانه بود و پدرش در وزارت خارجه به فعالیت می پرداخت. پدرش در ماموریتی که از وزارت خارجه افغانستان دریافت کرده بود به پاریس می رود و این اولین حضور خالد و خواهر و برادرانش در کشوری غیر از افغانستان بود. سه سال بعد خالد به همراه خانواده اش به افغانستان بازگشت که این بازگشت همراه بود با کودتا در افغانستان و تغییر رژیم حاکم بر آن. در سال 1976 پدر خالد تصمیم گرفت در سفری که به پاریس داشتند دیگر به افغانستان باز نگردند این تصمیم به دلیل شرایط حاکم بر افغانستان بود، کمنیست ها در کودتایی خونین قدرت را در دست گرفته بودند.

زندگی خالد حسینی

 

زندگی حرفه ای خالد حسینی

 چهار سال بعد در سال 1980 آنها از آمریکا پناهندگی سیاسی گرفتند و این آغاز مرحله جدیدی در زندگی خالد بود. او بعداز اتمام تحصیلات خود در دبیرستان، در دانشگاه سانتا کلارا نام نویسی کرد و توانست لیسانس زیست شناسی خود را از آن دانشگاه دریافت کند. در سال 1985 وارد دانشکده پزشکی در کالیفرنیا شد و توانست با گرفتن مدرک پزشکی فارغ التحصیل شود. او هم اکنون علاوه بر کار نویسندگی در زمینه طبابت نیر فعالیت میکند.

خالد در گفتگویی که درباره کتاب بادبادک باز انجام داده گفته است، من در کودکی بادبادک بازی می کردم و بسیاری از بخش های موجود در این داستان الهام گرفته از محل زندگی خود اوست. او اشاره کرده است که در کودکی در محله خوبی درکابل زندگی می کرده و برخی از کشمکش های درونی داستان حاصل احساس گناهی است که در هنگام بزرگسالی متوجه آن شده بودم که ما خدمت هایی که دریافت می کردیم نسبت به سایر خانواده های افغان بسیار بیشتر بوده است. او درباره توصیف صحنه های کالیفرنیا نیز می گوید این صحنه ها اتوبیو گرافیک ترین بخش کتاب هستند.

 

نقد و بررسی

رمان بادبادک باز یک اتوبیوگرافی انسانی و جغرافیای است؛ که ما را از کودکی قهرمان داستان، امیر، تا 39 سالگی او، ما را همراه خود می کند. خالد حسینی در این کتاب به توصیف سه مرحله تاریخی افغانستان می پردازد و سعی میکند با نگاهی موشکافانه و بی طرفانه به بیان آن روزها و حوادث رخداد در آن سال ها بپردازد. در این اثر روایت را از زبان اول شخص می خوانیم و همه این سه دوره تاریخی (1) پیش از حمله شوروی به افغانستان. 2) افغانستان تحت اشغال شوروی. 3) افغانستان دوره طالبان.) از زبان راوی بازگو می شود. مخاطب از کودکی امیر در کوچه پس کوچه های افغانستان آباد و پر رونق تا بزرگسالی او و اشغال این کشور کهن همراه می شود. مخاطب حتی مشکلات مهاجرت را همراه با قهرمان داستان لمس می کند با اداب و رسوم کهن افغانستان آشنا می شود و در طول داستان نمی گذارد امیر تنها بار گناه خود را به دوش بکشد.

 

تحلیل شخصیت های داستان

زبان، روح ادبیات و بیانگر رابطه های انسانی است. از این روست که می توان به کمک ادبیات به بیان مسائل اجتماعی و ارتباط میان انسان ها پرداخت. در میان قالب های موجود در ادبیات رمان یکی از بهترین گونه ها برای بیان روابط اجتماعی و انسانی است که بازتاب خوبی از مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زمانه خود می باشد. از آنجا که رمان بر اساس رفتارهای درونی و بیرونی یک شخصیت در جامعه در حال زیست در آن شکل می گیرد به راحتی می توان از طریق آن به شناخت جامعه و تحلیل آن نیز پرداخت.

در رمان های اتوبیو گرافی مهم ترین عنصر داستان را شخصیت های داستان تشکیل می دهند. در رمان بادبادک باز ما حدود 20 شخصیت داریم که داستان با حضور آنها شکل می گیرد در این بخش به تحلیل شخصیت های اصلی می پردازیم.

امیر: شخصیت اصلی داستان که روایت را از زبان آن می خوانیم و تمام شخصیت ها از نگاه او توصیف می شوند. امیر به عنوان شخصی ترسو تعریف می شود که همواره در سایه کمک های حسن به خواسته هایش دست پیدا می کند؛ اما با این وجود نمی تواند حسن را تحمل کند و به او خیانت می کند و این آغاز بزرگ ترین گناه او در داستان است که تا آخرین لحظه عذاب وجدان این گناه او را رها نمی کند. اگر بخواهیم امیر را در یک جمله توصیف کنیم امیر چهره کودکی را به تصویر می کشد که ترسو بودن خود را پشت خانواده اش و برتری آنها در میان هم سن های خود پنهان کرده است.

حسن: کودکی مهربان و همیشه حامی که در میانه داستان مورد ظلم بزرگی قرار می گیرد. او مکمل امیر است. امیر کودکی درس خوانده و با سواد است و در مقابل او، حسن بی سواد قرار گرفته که با این وجود هوش بیشتری نسبت به امیر دارد. حسن در این داستان عشق واقعی یک کودک را به مخاطب نشان می دهد او حاضرست به خاطر دفاع از امیر حتی جانش را هم بدهد.

آصف: نماد یک نژاد پرست واقعی که حتی ویژگی های ظاهری او نیز بیان گر این خصوصیت اخلاقی است. تمام و کمال به مادر آلمانی خود شباهت دارد و شخصیت مورد علاقه اش هیتلر است. با مشاهده رفتارهای او در داستان پی خواهیم برد که هیتلر برای او الگویی تمام قد است. او در بزرگ سالی نماینده طالبان است و به خوبی نماد ظلم و وحشی گری را نشان می دهد.

سهراب: فرزند رنج کشیده حسن که مانند پدر مورد ظلم قرار می گیرد؛ و می توان گفت فرشته نجات امیر از گناهی کهنه با دردی عمیق است. کودکی که بسیار مورد آزارهای جسمی و روحی قرار گرفته و بسیار منزوی و گوشه گیر است و دیر به کسی اعتماد می کند. همان طور که او فرشته نجات امیر است، امیر نیز در تاریک ترین روزهای زندگی سهراب به فریاد او میرسد و در نهایت با لبخند سهراب است که دفتر این قصه بسته می شود.

 

اقتباس سینمایی از رمان بادبادک باز

فیلم بادبادک باز که اقتباسی از رمان خالد حسینی است در سال 2006 مقابل دوربین کارگردانی حرفه ای به نام مارک فورستر رفت. او که قبل از ساخت فیلم بادبادک باز در ژانر های مختلف سینما مانند طنز و وحشت تجربه داشت این بار توانست از پس این داستان تراژدی نیز بر آید. این تراژدی در کشوری که در کل دنیا با نام طالبان و جنگ شناخته شده است رخ می دهد و اینبار بیننده افغانستان را از دریچه نگاه دو کودک خواهد دید. نگاهی خوش بینانه از شرایط و اوضاعی که شاید از نگاه بزرگسالان توصیفی دیگر داشته باشد. مارک فورستر اثری آفریده است که در اوج سادگی بسیار تاثیر گذار است اما لازم است که یادآوری کنیم داستان خلق شده توسط خالد حسینی سبب جذابیت این فیلم شده است. فیلم بادبادک باز نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم خارجی در گلدن گلوب و همین طور اسکار شده است. در این فیلم از بازیگران بومی استفاده شده است و همین طور همایون ارشادی بازیگر ایرانی نیز در این فیلم به ایفای نقش پرداخته است. بادبادک باز داستان تکان دهنده و غم انگیزی است با احساسات کودکانه به بیان دوستی و عشق می پردازد.

 

اقتباس سینمایی از رمان بادبادک باز

روایتی از تاریخ افغانستان

خالد حسینی در خلال داستانش به بیان حوادث تاریخی و اجتماعی افغانستان نیز می پردازد. او خواننده را با تاریخ کلی افغانستان آشنا می کند. داستان از دوران حکومت ظاهر شاه، آخرین پادشاه افغانستان آغاز می شود و تا ریاست حامد کرزای ادامه دارد و داستان در این دوره تاریخی به پایان می رسد. آغاز داستان در ساحل امن صلح و آرامش روایت می شود و در میانه داستان گرفتار امواج خروشان نا امنی همراه است و در نهایت با صلح و آرامش پایان می یابد.

 در توصیف خانه امیر و اشاره به عکس ظاهر شاه، نشان از پیوند خانواده امیر با حکومت پادشاهی را نشان می دهد و توصیف آرامش حاکم در زمان حضور ظاهر شاه که با کودتای پسر عموی او داوود خان به پایان می رسد. سپس اشغال افغانستان توسط شوروی و مهاجرت امیر به آمریکا که همراه است با به دست آوردن آرامش و دور شدن از سرزمین گناهش و قدم گذاشتن در مسیر آرزوهایش که سبب دگرگونی شخصیت امیر می شود و مخاطب را با امیری دیگر آشنا می کند که مانند کودکیش ترسو و بزدل نیست.

 امیر حرفه نویسندگی را انتخاب کرده و اولین چاپ رمانش همزمان با خروج نیروهای شوروی از افغانستان است و این آغار حکومت طالبان بر افغانستان است. امیر هنگامی که تصمیم به بازگشت به افغانستان می گیرد تا سهراب را نجات دهد با ویرانه ای مواجه می شود که پر است از زنان بیوه و کودکانی یتیم و سهراب یکی از آن کودکانی است که حسن و مادرش را به خاطر جنگ از دست داده است. خالد حسینی به زیبایی به توصیف این صحنه می پردازد و افغانستانی را که در ابتدای کتاب در ذهن مخاطب ساخته است ویران می کند.

 

رویارویی با گذشته

نکات مشترکی که زندگی شخصیت های داستان را به هم گره می زند یکی از ویژگی های این داستان است. بارزترین آن واژه تجاوز است که بعد از سال ها وجدان خوابیده در امیر را بیدار میکند و باعث بر ملا شدن رازی می شود که زندگی آرام امیر را تحت تاثیر قرار می دهد و همین طور او را پرت می کند وسط خاطراتی که با مهاجرت از آنها گریخته بود اما بار گناهش هنوز بر شانه هایش سنگینی می کرد و همین امر باعث شد تا امیر بزدل و ترسو تبدیل به شخصیت شجاع و ناجی شود.

مقابله امیر با رحیم خان و شنیدن داستان تجاوز پدرش بعد از مرگ به صنوبر، بعد جدیدی از شخصیت پدر را برای امیر روشن می کند. تجاوز واژه ای آشنا برای امیر صحنه ای که او می توانست در آن نقش ناجی حسن را داشته باشد اما تنها به تماشا ایستاد و باعث تحمل رنج این گناه در تمام سالهای زندگیش شد. آگاهی از این راز آغازگر رو به رو شدن مخاطب با امیری دیگری است که این اوج را در نجات سهراب از میان بدختی، جنگ و تجاوز خواهد دید.

 

جنگ عنصر بازدارنده آرزو های یک کودک

جنگ یکی از عناصر بازدارنده یک شخصیت برای رسیدن به آرزوها و هدف هایش است و باعث دگرگونی سرنوشت او می شود. جنگ در افغانستان آن هم دهه های طولانی علاوه بر اینکه باعث آواره شدن و مهاجرت بسیاری از مردم افغان شده است از همه مهم تر افغانستان را به گورستان آرزوهای کودکانش تبدیل کرده است. این موضوعی است که خالد در داستانش به آن پرداخته است او در داستانش نشان داده کسانی که مانند امیر توانسته اند از این شرایط خود را رها کرده و مهاجرت کنند و قدم به قدم به رویاهایی که در افغانستان امکان رسیدن به آن را نداشت نزدیک تر می شود او به نویسنده ای معروف تبدیل می شود که کتاب هایش بسیار مورد استقبال مخاطبانش قرار می گیرد؛ اما در مقابل دوستان و هم سن های او و آن عده که ماندن را انتخاب کردند تاوان سختی پرداختند خانواده حسن مشتی است نمونه ای از خروار خانواده افغان که قربانی جنگ شدند. علی بر روی مین می رود و کشته می شود. حسن و همسرش به دست طالبان کشته می شوند و سهراب تنها بازمانده از این خانواده که قربانی تجاوز و آزارهای روحی می شود و هزاران کودک مانند سهراب که کسی نیست تا داستان زندگیشان را در تاریخ ثبت کند.

کودکان جنگ زده

 

من در نابودی درختان نقشی نخواهم داشت!

خواندن بعضی از کتاب ها را باید مانند دارو برای تمام افراد تجویز کرد. در انتها من هم به عنوان یک دوست پیشنهاد می کنم خواندن کتاب بادبادک باز به قلم خالد حسینی به ترجمه امیرسالارکیا که توسط انتشارات هنرپارینه منتشر شده است را در سایت کتابچین از دست ندهید. با این کار به قطع نشدن درختان کمک می کنید و هم نگاهتان به دنیای پیرامونتان عوض خواهد شد.

 

بادبادک باز

ویکی پدیا رمان بادبادک باز

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DA%A9%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D8%B2

 

 

به قلم مینو مرتضایی

%

با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید

ویدئوهای مرتبط با کتاب

تریلر فیلمهای ساخته شده از این کتاب

نظرات کاربران

×
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:

برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد

*امتیاز دهید
Captcha
پاک کردن
مرصع محسن زاده

واقعا بینظیره

1401-04-01

فرشته

عالیه

1400-12-05

علی اکبر امیری

عالی بود

1400-11-15

محمدرضا

کتاب خوبیه، از این کتاب میتوانیم این نتیجه را بگیریم که افغانستان کشور بسیار خوبی است که میتواند با استفاده درست از منابع خود پیشرفت کند.

1400-10-09

محمدرضا

خالد حسینی در این کتاب به زیباترین شکل ممکن احساسات انسانی مثبت و منفی و فراز و نشیب های زندگی را نشان میدهد و ذهن خواننده را به خوبی به داستان پیوند می‌زند و نکته بعد اینکه این کتاب به خواننده در زمینه وضعیت فعلی افغانستان و همچنین تاریخ افغانستان اطلاعات خوبی میدهد.

1400-09-24

ساسان رامح

واقعا کتاب خیلی جالب و خوبیه . وقتی که این کتاب را خواندم کلا نظرم در مورد افغانستان عوض شد و تازه فهمیدم که قبل از حمله شوروی چه کشور رو به رشد و پیشرفتی بوده حتما این کتاب رو بخونید .

1400-05-30

سعید نامدار

کتاب واقعا عالیه و راحت میشه خودتونو جای شخصیت اصلی داستان بزاریدو اون شرایط سخت رو کاملا درک کنید.

1400-05-25

سعیده سامرایی

کتاب بسیار عالی... فقط کاشکی نسخه ی صوتی کتاب هم می بود

1400-05-24

arman

کتاب بی تکراریه و ذهنیت مارو راجع به مردم افغانستان کاملا تغییر میده. داستان کتاب شامل سه بخش هستش که از نظر من بخش یک و سه کتاب فوق العاده هستند

1400-05-14

حسینعلی نجف زاده اصل

داستانی تلخ بر اساس واقعیت روز های سخت جنگ و پناهندگی در افغانستان.. که بدلیل فضاسازی و هنر نویسنده در نویسندگی به راحتی میشه باهاش ارتباط برقرار کرد.... ولی شاید از نظر برخی افراد داستان خسته کننده ای به نظر بیاد

1400-04-23

esfandi

از خواندن این کتاب واقعا لذت بردم و خوندشو پیشنهاد میکنم بخصوص برای مهارجران

1400-04-16

melika kamrani

عالی. عالی... از روی این کتاب فیلم هم ساخته شده ولی خوندن کتابش یک لذت دیگه ای داره..

1400-04-09

ashraf majidi

به معنای واقعی از خوندن این کتاب لذت بردمو اصلا فکر نمیکردم اینقدر تحت تاثیر این کتاب قرار بگیرم. بعضی از جاهای این کتاب واقعا غمناکه... خوندن این رمان فوق العادرو به همتون توصیه میکنم

1400-03-24

حسن صمیمی

فوق العادس. وضعیت افغانستان رو به خوبی نشون میده و حس نژاد پرستی رو به خوبی به ادم انتقال میده.

1400-03-23

رضا مختاری

بنده یک مهاجر افغان هستم که با دیدن مردم کشورم و دردهایی که دارند هرروز درد میکشم ولی زمانیکه یک آدم موفق را از سرزمینم میبینم کمی احساس آرامش من را فرا میگیرد. نویسنده این کتاب همه چیز را به زیبایی بیان کرده است.

1400-03-22

معصومه زهرایی

کتابیه راجب سبک زندگی و فرهنگ ما که با خوندنش فقط باید حس همزاد پنداری کرد همین...

1400-03-12

نرگس محمدی

فقط نتونستم متوجه بشم که چرااا داستان آخری تو آمریکا به پایا رسید و اینکه چرا بعضی شخصیت ها به حال خودشون رها شدند و روحیه ی حماسی ای برای نابودی طالبان وجود نداشت... نتیجه گیری آخر این بود که فقط سنتها رو به نسل جدید یاد بدیم.

1400-03-08

محمد صادق عبدی

از خوندن کتابش لذت بردم. بخصوص وقتیکه ترجمه و متن داستان هم عالی بود... در این زمان که پایداری مطلقی تو جهان وجود نداره برای همه ی مردم جهان صلح و ارامش رو آرزومندم

1400-02-15

سوگل میلانی

من جذب این کتاب شدم و مردم براش...با خوندن این کتاب خیلی حس همزاد پنداری داشتم به موضوعاتی از قبیل شادی و غم، پشیمانی و ترس... و کلی چیز دیگه... نویسنده با قلم خوشش تونسته بود تمام احساساتش رو منتقل کنه

1399-12-25

صادق ارژنگی

من فیلمی رو که از روی این کتاب ساختند رو دیدم... واقعا محو فیلمش میشید... به همه دوستان دیدن این فیلم رو توصیه میکنم....

1399-12-12

مجید جلیلی

کتاب معرکه ایه.. اما شخصا این کتابو به دوستانی که از لحاظ روحی اوکی نیستند توصیه نمی کنم.

1399-11-29

حامد ماسانی

من این کتاب فوق العادرو پنج سال پیش خوندمش.. نکته های آموزنده زیادی داره

1399-11-25

برچسب ها