دانلود کتاب صوتی سقوط
نویسنده: آلبر کامو
ناشر صوتی: آوانامه دانش گستر
نویسنده: آلبر کامو
ناشر صوتی: آوانامه دانش گستر
نام کتاب صوتی : سقوط
نویسنده : آلبر کامو
ناشر صوتی: آوانامه دانش گستر
ناشر: به سخن
مترجم : پرویز شهدی
گوینده : علی دنیوی ساروی
زمان کل : 05 ساعت و 05 دقیقه
"سقوط"
کتاب حاضر با عنوان اصلی (La chute) اثری از آلبر کامو (Albert Camus) با ترجمه ای از پرویز شهدی از انتشارات به سخن می باشد که با صدای علی دنیوی ساروی توسط انتشارات آوانامه منتشر شده است.
در این کتاب آلبر کامو همانند کتاب دیگرش بیگانه خواننده را با فلسفه ی پیچیده ای رو به رو می کند. شخصیت اصلی داستان قاضی به نام «ژان باتیست کلمانس» می باشد که شبی زنی را روی پل می بیند که به صورت غیر عادی به لبه های پل نزدیک می شود، ژان بی تفاوت از کنار زن عبور می کند اما بعد از لحظه ای صدای برخورد چیزی به سطح آب را می شنود و همین باعث دگرگونی زندگی اش می شود. در این داستان پر فراز و نشیب از ابتدای زمان اوج تا زمان سقوط این قاضی را می شنوید.
# | عنوان | زمان |
1 | فصل اول | 00:28:40 |
2 | فصل دوم - بخش اول | 00:25:40 |
3 | فصل دوم - بخش دوم | 00:27:31 |
4 | فصل سوم - بخش اول | 00:29:09 |
5 | فصل سوم - بخش دوم | 00:31:43 |
6 | فصل چهارم - بخش اول | 00:25:18 |
7 | فصل چهارم - بخش دوم | 00:27:43 |
8 | بخش پنجم - بخش اول | 00:28:52 |
9 | بخش پنجم - بخش دوم | 00:18:40 |
10 | فصل ششم - بخش اول | 00:31:39 |
11 | فصل ششم - بخش دوم | 00:30:13 |
درباره ی نویسنده
آلبرت کامو در سال 1913 در فرانسه چشم به جهان گشوده است. آلبرت کامو علاوه بر نویسندگی در زمینه ی روزنامه نگاری نیز فعالیت داشته است. به جرات می توان گفت که در قرن بیستم بهترین نویسنده معرفی شده و مقاله ی افسانه ی سیزیف توسط او خلق شده است.
نقد و بررسی کتاب سقوط
می توان گفت نویسنده ی این کتاب دنیا را به طرز عجیبی به تصویر کشیده است. خواننده با سطر سطر این کتاب جهان و انسان ها را از دید دیگری بررسی می کند. آنچه که باعث جذابیت شده است روایت داستان از زبان ژان باتیست کلمانس است که با نفر دومی سخن می گوید؛ اما هیچ نقل و قولی از طرف او شنیده نمی شود. همین ویژگی باعث می شود تا خواننده احساس کند شخصیت اصلی داستان روبروی او نشسته و از هر آنچه در سر دارد برایش تعریف می کند.
ژان باتیست از دیدگاه واقعی به رفتار و کردار انسان ها نگاه می کند. مهم ترین مسئله ای که به آن اشاره می کند یک نواختی زندگی انسان ها است. اینکه ما عادت می کنیم به جایگاهی که در آن هستیم، به بودن با آدم هایی که نباید باشند. واقعیتی که در این اثر بیان می شود این است که برخی از انسان ها از روی خودخواهی و حتی عادت، تن به زندگی با کسانی می دهند که آنها را از داشتن روزهای شاد و پرآرامش منع می کند.
ژان باتیست کار های خود را قضاوت می کند، در حالی که در تمام دوران زندگی سعی کرده بود هیچگاه مورد قضاوت قرار نگیرد. شاید صدای خنده ای که روی پل شنیده بود ترس او از قضاوت شدن را بیشتر کرده بود. فردی که به شدت خود را قبول داشت و برخی لذت ها را بر خود حرام کرده بود تا کسی به دید به او نگاه نکند. با این حال دیدگاه او به آدم ها دقیق تر بود. خواندن این کتاب باعث می شود تا به ساده ترین موضوعات هم نگاه عمیق و دقیقی داشته باشیم.
ژان باتیست فردی بود که خود را در درجه ی بالایی می دید، ولی در باور خود ادای احترام به دیگران را پرورش داده بود. او انسان شریفی بود که می توانست به راحتی با هرکسی سخن آغاز کند. برای او آبرو مهم ترین چیزی بود که می توانست شخصیت او را در تمام عمر به قاطعیت حفظ کند.
مسئله ای که شاید او را به فکر فرو می برد و عذاب می داد نشان دادن توانایی های جسمانی خودش بود. او برخی از افراد را دور خود بسیج کرده بود تا در صورت نیاز برای رسیدن به اهدافش استفاده کند. فکر کردن به آن دوران او را اذیت می کرد.
در قسمتی از داستان ژان باتیست اشاره می کند به خود خواهی ما انسان ها؛ که در هر زمان دوست داریم برای ما دلسوزی بشود. این عین واقعیت است حتی مجرمین هم این حق را به خود می دهند و اگر چنین اتفافی بیفتد احساس رضایت می کنند. در واقع ما مدام در حال دلسوزی کردن به خودمان هستیم و دوست داریم همه چی آنطور پیش برود، ما می خواهیم. دوست داریم همیشه حق را به ما بدهند و ما را قضاوت نکنند؛ و این موضوع تلخ ترین واقعیت زندگی است.
ژان باتیست به شدت از واقعیت های بیهوده ای که صورت می گرفت بیزار بود. او درک کرده بود که گاهی برخی تحلیل ها، برخی اتفاقات به بیهوده ترین شکل ممکن اتفاق می افتد بی آنکه کسی بخواهد نگاه ژرفی به آن داشته باشد.
با خواندن این کتاب می توان دریافت که تا جهان پابرجاست نمی توان از قضاوت ها دوری کرد. تا هستیم و به زندگی ادامه می دهیم، گاهی محکوم می شویم و گاهی محکوم می کنیم.
هر لحظه مخاطب کنجکاو تر می شود تا دلیل سقوط را بفهمد، ورق می زند تا سرانجام به کشف مهمی از آن شب برسد. شبی که بعد از آن ژان باتیست با خود عهد کرد تا دیگر هیچ گاه به هنگام شب از روی آن پل نگذرد.
به قلم: مهدیه سلمانی
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
خیلی خوب بود. بخونید حتما
1398-04-15