چکیده
ژوزه ساراماگو، یکی از مشهورترین نویسنده های پرتغالی در روز 16 نوامبر سال 1922 در آزینهاگا، یکی از شهر های نزدیک لیسبون، به دنیا آمد. این نویسنده ی اولین نویسنده ی اهل پرتغال است که موفق به دریافت جایزه ی نوبل در سال 1998 شد. او که از فعالان سیاسی چپ گرای پرتغال بود در سال 1969 به حزب کمونیست پرتغال پیوست. از مشهورترین کتاب های او می توان به کوری، همه ی نام ها، وقفه در مرگ، همزاد و تاریخ محاصره ی لیسبون اشاره داشت. ساراماگو در اغلب آثار خود در تلاش بود تا با انتقاد به حکومت سرکوبگر و ظالم برای بهبود وضعیت جامعه قدمی بردارد. حدود دو میلیون از کتاب های او تنها در پرتغال فروخته شده است. آثار ژوزه ساراماگو تا قبل از این که جایزه ی نوبل را دریافت کند در ایران ناشناخته بود، اما پس از آن اکثر کتاب های او به فارسی ترجمه شد. این نویسنده ی توانا ژوزه ساراماگو در هجدهم ژوئن سال 2010، در 87 سالگی چشم از جهان فرو بست.
شرح کامل زندگی ژوزه ساراماگو
کودکی ژوزه
ژوزه ساراماگو در خانواده ای فقیر و تهی دست در آزینهاگا، روستایی کوچک در صد کیلومتری شمال شرقی لیسبون، پایتخت کشور پرتغال به دنیا آمد. نام خانوادگی آن ها دی سوزا بود و ساراماگو نام نوعی گیاه است. هنگام ثبت گواهی تولد، اسم ساراماگو اشتباها به نام اصلی ژوزه اضافه شد. خانواده ی او کشاورزانی بی زمین بودند و به همین خاطر زمانی که ژوزه دو ساله بود به لیسبون مهاجرت کردند. پدر ژوزه موفق شد در لیسبون به استخدام نیروی پلیس در بیاید. مهاجرت به لیسبون شرایط خانواده را کمی بهتر کرد. از بخت بد برادر بزرگ تر ژوزه که 4 سال داشت و نامش فرانسیسکو بود چند ماه بعد از نقل مکانشان به لیسبون، درگذشت. چند وقت بعد هم پدربزرگ ژوزه بر اثر سکته از دنیا رفت.
دوران تحصیل
ژوزه از دانش آموزان بسیار خوب مدرسه به حساب می آمد. عملکرد او آن قدر در کلاس دوم خوب بود که توانست بعد از آن کلاس سوم و چهارم را با هم بگذراند. سپس او تحصیلاتش را در مقطع متوسطه در یک مدرسه ی دستور زبان ادامه داد. در آن جا هم او دانش آموز موفقی بود و همه ی دبیرانش او را مورد تشویق قرار می دادند؛ اما زمانی که 12 ساله شد، پدرو مادرش دیگر از پس مخارج و هزینه های مدرسه ی او بر نمی آمدند. آن ها تصمیم گرفتند ژوزه را به یک مدرسه ی فنی بفرستند تا هم تحصیلاتش را ادامه دهد و هم مدرسه ی ارزان تری باشد. ژوزه در 5 سالی که در مدرسه ی فنی بود توانست درس های مکانیک را فرا گیرد. او خوش اقبال بود که در آن مدرسه توانست زبان فرانسه را هم یاد بگیرد.
خانواده ی ژوزه در خانه ای کوچک و محقر به همراه چند خانواده ی دیگر زندگی می کردند. ژوزه با اندک پولی که تهیه کرده بود چند کتاب شعر خریده بود. در آن خانه ی کوچک او می توانست به کتاب هایش پناه ببرد و در دنیای ادبیات غرق شود. ژوزه آن قدر این کتاب ها را خواده بود که به خوبی اشعارش را از بر بود.
پس از فارغ التحصیلی
ژوزه تا حدودا دو سال بعد ازفارغ التحصیلی اش از مدرسه ی فنی به عنوان مکانیک مشغول به کار شد. حتی در آن زمان هم او هر گاه وقت آزادی پیدا می کرد، به کتابخانه ی عمومی لیسبون می رفت. او مشاغل مختلف دیگری را هم امتحان کرد. مدتی هم به عنوان کارمند در اداره ی امور رفاه اجتماعی مشغول به کار شد. ساراماگو در سال 1947 بیست و پنج ساله بود و توانست اولین کتاب خود را منتشر کند. او نام این کتاب را به پیشنهاد ناشر خود سرزمین گناه انتخاب کرد.
وقفه ی نوزده ساله
ژوزه تا 19 سال بعد از چاپ اولین رمانش هیچ کتابی منتشر نکرد. هرچند که گاها فعالیت های ادبی مختلفی انجام می داد. ر سال 1949 کارش را از دست داد و سپس به لطف یکی از معلمان سابقش که مدیر یک شرکت فلزی بود، در آن شرکت استخدام شود. یک سال بعد ژوزه در شرکت انتشاراتی "ایتودیو کرز " مشغول به کار شد. او توانست در این انتشارات با نویسندگان برجسته ی پرتغالی آشنا شود و دوستان بسیاری در دنیای ادبیات برای خود پیدا کرد. همچنین او در این سال ها به کار ترجمه ی کتاب از نویسندگان بزرگی از جمله تولستوی، نیکوس پولانتزاس، ریموند بایر، هگل و ... نیز مشغول بود.
سال 1966 او بالاخره کتاب بعدی خود را که مجموعه شعر بود، با نام شعر های احتمالی، به چاپ رساند. او با این کتاب برای بار دوم به دنیای ادبیات وارد شد. این بار او نوشتن و چاپ کتاب هایش را به طور جدی ادامه داد. در سال 1970 کتاب احتمالا شادی را که ادامه ای بود بر کتاب قبلیش منتشر کرد. در سال 1976 مجموعه ای از یادداشت های سیاسی خود را در کتاب یادداشت ها به چاپ رساند.
زندگی شخصی ساراماگو
ژوزه ساراماگو در بیست و دو سالگی با دختری به نام ایلدا ریس آشنا شد و با او ازدواج کرد. ایلدا رایس نقاس و هنرمند پرتغالی بود که بعد ها در پرتغال به شهرت رسید. آن ها سه سال پس از این ازدواج یعنی در سال 1947، صاحب فرزندی شدند که نامش را ویولانته انتخاب کردند؛ اما ازدواج آن ها دوام نداشت و در سال 1970 ایلدا و ژوژه از یکدیگر جدا شدند.
ساراماگو مدتی با ایزابل دو نوبرگا که خود نویسنده بود آشنا شد و چند سالی با او در ارتباط بود و سپس از هم جدا شدند. ژوزه اما دل باخته ی زنی دیگر به نام پیلار دل ریو شد. پیلار یک روزنامه نگار اسپانیایی بود که آثار ژوزه را به زبان اسپانیایی ترجمه می کرد. آن ها در سال 1986 با یکدیگر ازدواج کردند. ژوزه و پیلار مدتی را در جزیره ی لاتزاروته در جزایر قناری واقع در کشور اسپانیا که محل زندگی خانواده ی پیلار بود، سپری کردند. چرا که ژوزه به خاطر رمان انجیل به روایت عیس مسیح با دولت پرتغال به مشکل برخورده بود.
فعالیت در روزنامه
ساراماگو از سال 1971 در روزنامه ی "دیاریو دو لیسبوآ " مشغول به کار شد. او در این روزنامه مطالب مختلفی منتشر می کرد. در نوشته هایی که در سال 1974 در روزنامه به چاپ رساند تاریخ دیکتاتوری سابق حاکم بر پرتقال را بررسی می کرد. همچنین پس از چند سال وی به سمت جانشین مدیر روزنامه ی "دیاریو دو نوتیسیا " دست یافت. هرچند که این روزنامه به خاطر مسائل سیاسی متوقف شد. درس سال 1975 انقلابی بر علیه حکومت دیکتاتوری پرتغال رخ داد که علت اصلی تعطیلی روزنامه ها هم همین بود. ژوزه که از کار بیکار شده بود به شغل مورد علاقه ی خودش یعنی نویسندگی روی آورد. او تا سال 1980 چندین کتاب و مجموعه داستان منتشر کرد. همچنین در کنار نوشتن رمان و داستان، نمایشنامه های زیادی هم نوشت. "من باید با این کتاب چه کنم " و "شب " از جمله نمایش نامه هایی بودند که او به رشته ی تحریر درآورد.
درگذشت ساراماگو
ژوزه ساراماگو در سن 87 سالگی درلانزاروته ی اسپانیا درگذشت. او که از نظر بسیاری از بزرگان اهل ادب بهترین و رمان نویس پرتغال بود، مدت ها به خاطر بیماری در رنج و عذاب بود. کشور پرتغال به خاطر درگذشت این بزرگ مرد دنیای ادبیات دو روز عزای عمومی اعلام کرد. بسیاری از سیاستمداران جهان برای وی گل فرستاده و ادای احترام کردند. مراسم خاکسپاری او با حضور هزاران نفر از مردم در لیسبون انجام شد. هرچند رئیس جمهور و نخست وزیر پرتقالکه از راست گرایان بودند، به بهانه های مختلف در این مراسم حضور نیافتند. در هر حال او در مقابل بنیاد ژوزه ساراماگو به خاک سپرده شد.
بنیاد ژوزه ساراماگو
شهرداری لیسبون یکی از ساختمان های مهم و تاریخی این شهر را برای تاسیس بنیاد ژوزه ساراماگو در نظر گرفت. شهردار و خود ساراماگو در قراردادی توافق کردند که شهرداری مسئولیت هزینه ها و مخارج این بنا را بر عهده بگیرد. این بنا هم اکنون نیز پا برجاست و تمام نسخه های دست نویس کتاب های ساراماگو در این ساختمان قرار دارد.
برترین رمان ژوزه ساراماگو
رمان کوری یکی از بهترین کتاب های ژوزه معرفی می شود که می توان آن را شاهکار ژوزه دانست. این رمان در سال 1998 به چاپ رسید و توانست برای نویسنده جایزه ی نوبل را به ارمغان آورد. داستان این کتاب درباره ی فراگیر شدن بیماری کوری در شهر است. داستان از چراغ قرمز یک چهار راه آغاز می شود. یکی از رانندگان دچار بیماری کوری شده و پس از آن این بیماری سریعا گسترش می یابد. این نوع کوری که مسری است، کاملا سفید و روشن است. در جریان این بیماری مسئولان تمام افراد کور را قرنطینه می کنند.
جملات حکیمانه از ژوزه ساراماگو
- گاهی راحت تر آن است که با وجود اندوهی که در درونتان موج می زند لبخند بزنید. تا اینکه بخواهید به همه عالم علت غمگینی خود را توضیح دهید.
- گاهی حذف کردن برخی آدم ها از زندگی تان جا را برای آمدن آدم های بهتر باز می کند.
- مرا ببخش اگر چیزی که برای تو نا چیز به نظر می رسد، برای من همه چیز است.
- کلمات در اختیار انسان قرار داده نشده که افکار خود را پنهان کند.
ویکی پدیای ژوزه ساراماگو
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%98%D9%88%D8%B2%D9%87_%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%A7%DA%AF%D9%88
آثار ژوزه ساراماگو
- دفتر یادداشت
- قابیل
- سفر فیل
- خاطرات جوانی من
- وقفه در مرگ
- بینایی
- همزاد
- دخمه
- همه ی نام ها
- کوری
- انجیل به روایت مسیح
- تاریخ محاصره ی لیسبون
- بلم سنگی
- سال مرگ ریکاردو ریش
- بالتازار و بلومندا
- مبانی نقاشی و خطاطی
- کنتاوروس
- در ستایش مرگ
- مرد تکثیر شده
- مرد-اسب
- خرده خاطرات
- یادداشت ها
آثار ژوزه ساراماگو که در کتابچین موجود است
- کتاب کوری
- کتاب بینایی
- کتاب خاطرات کودکی
- کتاب سفر فیل
- کتاب کوری
- کتاب بینایی
- کتاب دفترچه یادداشت
- کتاب درنگ مرگ
- کتاب مرد تکثیرشده
- کتاب کوری
- کتاب بینایی