دانلود کتاب کانادا
نویسنده: ریچارد فورد
ناشر : روزگار
نویسنده: ریچارد فورد
ناشر : روزگار
نام کتاب : کانادا
نویسنده : ریچارد فورد
ناشر : روزگار
مترجم : آرش خوش صفا
تعداد صفحات : 476 صفحه
شابک : 978-964-374-733-6
تاریخ انتشار : 1396
رده بندی دیویی : 813/54
دسته بندی : رمان های خارجی, داستان های آموزنده
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 100000 تومان
"کانادا"
کتاب حاضر با عنوان اصلی (Canada) رمانی از نویسنده آمریکایی ریچارد فورد (Richard Ford) می باشد که با ترجمه ای از آرش خوش صفا توسط انتشارات روزگار منتشر شده است .
این رمان موفق شده است که جوایزی همچون مدال اندرو کارنیج 2013 آمریکا و جایزه بخش خارجی زن 2013 فرانسه برای بهترین رمان را برای نویسنده به ارمغان بیاورد .
رمان از منظر اول شخص مفرد روایت می شود و راوی داستان که «دل» نام دارد، با واگویه یادمان هایش روایتی از نوجوانی تباه شده اش به دست می دهد. والدین او به یک بانک دستبرد می زنند، سه نفر را به قتل می رسانند و سرانجام بازداشت می شوند. پس از این واقعه «دل» که فقط پانزده سال دارد به شهر دورافتاده ای در کانادا پناه می برد. مردی تبهکار به نام آرتور رملینگر که از راه هتل داری گذران می کند، سرپرستی «دل» را به عهده می گیرد و ...
از مهم ترین ویژگی های «کانادا» و برتری این رمان نسبت به آثار پیشین ریچارد فورد، شخصیت پردازی و وصف های درخشان از طبیعت و پیوند طبیعت با زندگی و سرنوشت شخصیت هاست.
دربخشی از این کتاب می خوانیم:
"پدرم اغلب صبح های شنبه که واقعاً فیلم خوبی برای تماشا وجود داشت و یا تنها از سر بی کاری مرا با خود به سینما می برد. آن روزها سالنی به نام تریکسی در خیابان اصلی مرکز شهر که از یک سمت به گالف می خورد وجود داشت که تهویه هوای مطبوعش جزو امتیازات ویژه اش به شمار می-رفت. فیلم ها همیشه ساعت ده شروع می شد و تا ساعت چهار هم ادامه داشت که البته در خلال آن ها فیلم های کوتاه، کارتون و برخی نمایش های دیگر هم مدام پخش می شد. تمامی این ها را می شد با یک بلیط پنجاه سِنتی دید. ما هم همیشه ذرت بوداده، شکلات و دکتر پِپِر می خریدیم و همه را از تارزان و جیم جنگلی و جان مک شِین و هاپلانگ کسیدی گرفته تا سه کله پوک و لورل و هاردی و اخبار و گزیده های کوتاه جنگی که پدر آن ها را دوست داشت تماشا می کردیم. ساعت چهار، از سالن خنک و مطبوع سینما به بعدازظهر گرم و شرجی و خفه کننده کرانه خلیج برمی گشتیم و جفت مان از این که آن همه ساعت وقت تلف کرده بودیم، تا مدتی ساکت می ماندیم و در ضمن حالت تهوعی که به مان دست می داد، از شدت تابش آفتاب مستقیم کور می شدیم."
این کتاب فهرست ندارد.
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد