دانلود کتاب جنایت و مکافات
نویسنده: فئودور داستایوفسکی
ناشر : روزگار
نویسنده: فئودور داستایوفسکی
ناشر : روزگار
نام کتاب : جنایت و مکافات
نویسنده : فئودور داستایوفسکی
ناشر : روزگار
مترجم : نسرین مجیدی
تعداد صفحات : 660 صفحه
شابک : 978-964-374-847-0
تاریخ انتشار : 1397
رده بندی دیویی : 891/733
دسته بندی : رمان های خارجی, داستان و رمان پلیسی جنایی
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 150000 تومان
" جنایت و مکافات "
با عنوان اصلی (Crime and punishment) رمانی بسیار مشهور از نویسنده سرشناس روسی ، فئودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoyevsky) می باشد که با ترجمه ای از نسرین مجیدی ، توسط انتشارات روزگار منتشر شده است.
داستایفسکی در ابتدای رمان، ذهنیت و وضعیت کلی راسکلنیکف و چند اتفاق مهم را بیان نموده و فشارهای موجود را شرح میدهد. سپس اتفاق مهم داستان رخ میدهد. اتفاقی که اساس کتاب جنایت و مکافات است . قتل پیرزنی نزول خوار و رخدادهای بعد از آن ....داستایفسکی در زندگی خود فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کرده است و تقریبا همه کتابهای او در شرایط خاصی نوشته شده است. شخصیت اصلی این کتاب، رادیون رومانویچ راسکلنیکف، جوانی ۲۳ ساله است که فکری باز و کنجکاو دارد. جوانی خوشچهره که فقر و بیپولی او را در هم کوبیده است و باعث شده با مردم و زندگی اطرافش بیگانه باشد. راسکلنیکف افکاری آشفته دارد و مدام به موضوعات مختلف فکر میکند و تراوشات ذهنیاش بسیار زیاد است. هنگام راه رفتن همیشه زیر لب چیزی زمزمه میکند و یا حتی با صدای بلند با خود صحبت میکند. راسکلنیکف از این این دنیا و ناعدالتی آن به تنگ آمده است....
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
" پیدا بود که کارگران آن روز کارشان کمی بیشتر طول کشیده بود. آنها با عجله مشغول لوله کردن کاغذها بودند تا آنها را جمع کنند و به خانه هایشان بروند. حضور راسکولنیکوف توجه آنها را جلب نکرد. آنها مشغول گفتگو در مورد موضوعی بودند. راسکولنیکوف همانجا نشست و دستها را به شکل صلیب روی سینه اش گذاشت و به حرفهای آنها گوش کرد."
این کتاب فهرست ندارد.
رمان جنایت و مکافات (Crime and Punishment) به قلم فئودور داستایفسکی (Fyodor Dostoevsky) در سال 1865 منتشر شده است. جنایت و مکافات اولین اثر بزرگ داستایفسکی می باشد و باعث شهرت او در خارج از روسیه شد. این رمان اکنون نیز یکی از آثار پرفروش این نویسنده می باشد. داستان زندگی دانشجویی را روایت می کند که به دلیل مشکلات مالی مجبور به ترک تحصیل می شود و در این بین به دلیل اتفاقاتی که رخ می دهد به اجبار زن رباخواری را به همراه خواهرش به قتل می رساند. از این پس مخاطب با جدال های ذهنی یک قاتل مواجه است و زندگی را از نگاه او می بیند. داستایفسکی مانند یک روانشناس تک تک حالت ها و درگیری روحی یک فرد قاتل را شرح می دهد این توصیف به گونه ای است که در بیشتر قسمت های داستان مخاطب با جوان دانشجو همدلی میکند و حق را به او می دهد.
ایده رمان جنایت و مکافات از مطالعه پرونده فرانسوا لانکر در ذهن داستایفسکی نقش بست؛ اما او در حال انجام کار دیگری بود تا اینکه در بازه ای از زمان او برای پرداخت بدهی های برادرش به پول احتیاج پیدا کرد به همین دلیل تصمیم گرفت ایده داستانی خود را با نشریه ای که مسئول آن کاتکوف بود در میان بگذارد، او در نامه اش به کاتکوف طرح اولیه داستان را اینگونه عنوان می کند، داستان روایت زندگی جوانی است که تحت تاثیر اتفاقات عجیب و غریب و ناخواسته ای قرار میگیرد. داستایفسکی امیدوار بود که طرح این داستان مورد توجه او قرار بگیرد. در این میان داستایفسکی تصمیم گرفت تغییر اساس در داستانش بدهد و این تصمیم داستان او را به رمان جنایت و مکافات تبدیل کرد. بسیاری معتقد هستند داستایفسکی به دلیل پرورش یافتن شخصیت داستانش و همین طور تغییر نوع نگاه خود او به شخصیت داستان باعث شد که او طرح اولیه را رها کرده و به نگارش طرح جدیدی از داستان به پردازد. آخرین و مهم ترین تغییری که او در کتابش داده است تغییر روایت داستان از اول شخص به سوم شخص می باشد؛ و تحت فشار زمانی و به خاطر قرار دادی که برای تحویل این داستان داشت، رمان جنایت و مکافات را تمام کرد در این راه آنا همسر او بسیار به داستایفسکی کمک کرد. اولین قسمت این کتاب در ژانویه 1866 و قسمت دوم کتاب در دسامبر همان سال منتشر شد.
فئودور داستایفسکی در سال 1821 میلادی متولد شده است. پدر او پزشک بود و تولد او در بیمارستانی بود که پدرش در ان به طبابت می پرداخت. فئودور به دلیل اخلاق خشن و تند پدرش او را دشمن خود می دانست و همیشه آرزوی مرگ او را می کرد اما همیشه تقدیر به آرزوهای کودکان پاسخ نمی دهد. برخلاف پدرش مادر او بسیار مهربان بود اما از قضا او بسیار زودتر از پدرش درگذشت. بعد از مرگ مادر فئودور پدرش نمی توانست سرپرستی او را قبول کند و این شد که او به مدرسه مهندسی سن پطرزبورگ فرستاده شد. در سن هجده سالگی آرزوی کودکی او به وقوع پیوست و پدر او توسط دهقانان کشته شد و این آغاز بیماری صرع او بود و عذاب وجدانی که همراه با آن آمد و احساس شرمندگی که چرا در کودکی آرزوی مرگ پدرش را داشته است. داستایفسکی بعد از اتمام تحصیلاتش در اداره ای مشغول به کار شد اما این شغل ایده آل او نبود، او بعد از مدتی شغلش را رها کرد و تمام مدت خود را وقف ادبیات کرد. او در سال 1846 اولین داستان خود را نوشت و این اولین حضور او در عرصه ادبیات بود که اتفاقا با استقبال مخاطبانش از داستان و شهرت همراه بود؛ اما این حضور قوی و طوفانی در آثار بعدی او رنگ باخت.
در سال 1849 به جرم فعالیت های ضد تزاری او به همراه گروه جوانان آزادی خواه که در آن فعالیت می کرد به زندان افتاد، دادگاه حکم اعدام همه اعضای گروه را اعلام کرد. اولین گروه از افراد این گروه اعدام شدند، داستایفسکی که در گروه دوم بود ناگهان با توقف حکم از مرگ رهایی جست اما به چهار سال حبس در سیبری محکوم شد. بعد از اتمام دوره محکومیت از طرف دادگاه حکمی مبنی بر خدمت کردن و سرباز بودن او در سیبری صادر شد. در این دوره او با ماری آشنا شد و با او ازدواج کرد او برای بازگشت به سن پطرزبورگ بسیار تلاش کرد و در نهایت در سال 1859 توانست به همراه همسرش به سنت پطرزبورگ بازگردد. این بازگشت همراه با خلق اثری دیگر و به دوباره به شهرت رسیدن او همراه شد اما این لحظات خوش برای او انقدر زیاد نبود. بعد از مدتی حوادث غیر منتظره و ناگوار در زندگی او رخ داد ابتدا همسرش وسپس برادرش را از دست داد. بعد از مرگ برادرش او با مبلغ زیادی از بدهی های او مواجه شد و پرداخت تمام آنها را به عهده گرفت در همین فشارها و شرایط سخت بود که ایده داستان جنایت و مکافات در ذهن او نقش بست. او در سن 46 سالگی با منشی خود آنا ازدواج کرد، او و همسرش به دلیل مبلغ زیاد بدهی هایی که داشتند مجبور شدند سن پطرزبورگ را ترک کرده و در واقع از آنجا فرار کنند. اثر بعدی او رمان جن زدگان به کمک او آمد و توانست به کمک پولی که از ناشر آن اثر دریافت کرده بود قرض های خود را بدهد و به شهرش بازگردد. داستایفسکی با رمان برادران کارمازوف که دومین اثر بلند او بعد از جنایت و مکافات است به اوج شهرت رسید. داستایفسکی سرانجام در سال 1889 به علت خونریزی شدید در گذشت.
با مطالعه آثار داستایفسکی متوجه خواهید شد او علاوه بر اینکه یک نویسنده باشد، یک فیسلوف است. او در آثارش سوال های اساسی را مطرح میکند، از کجا می آییم؟ به کجا می رویم؟ هدف از زندگی چیست؟ اضطراب و ... او برای پاسخ گویی به این سوالات که در بیشتر مواقع پاسخی را به همراه ندارد میان نهلیستی و اگزیستانسیالیزم ارتباطی برقرار کرده و در آثارش به این سوالات پاسخ داده است. بسیاری از نویسندگان دیگر مانند آلبر کامو نیز از این روش او استفاده کرده اند. به عنوان نمونه درباره عدالت خداوند و اینکه اگر عدالتی وجود دارد پس چرا کودکان در این دنیا باید رنج ها را تحمل کنند می گوید، رنج های به وجود آمده ساخته دست بشر است و آنها در این رنج ها مسئول هستند نه خداوند، پس اگر قرار است عدالتی برقرار شود این بشر است که باید عدالت را رعایت کند.
در ادامه باید گفت درست است که بسیاری از آثار داستایفسکی در بازه زمانی محدود و شرایطی خلق شده است که شاید از نظر ما این فرصت وجود نداشته است که به طرح و موضوع داستان آنچنان که باید بی اندیشد، اما این طور نیست، داستایفسکی در هریک از آثارش علاوه بر خلق یک اثر هنری، ابعاد فلسفی و روانشناسی آن اثر را نیز در نظر دارد و داستان های او تنها جنبه داستانی ندارد بلکه در هریک یکی از شرایطی که هرکس ممکن است در آن قرار بگیرد را شرح می دهد و دید روانشناسان به ابعاد مختلف یک شخصیت می نگرد و همین طور در پس داستان هایش به سوالات اساسی بشر که همواره فیسلوفان سعی به پاسخگویی آنها دارد از طریق وجدان و قلب پاسخ داده است.
آثار داستایفسکی را می توان دنبال هم قرار دارد که در همه آنها درون مایه پوچ انگاری وجود دارد این درون مایه از کتاب یادداشتهای زیر زمینی آغاز شده است و در رمان برادران کارامازوف به اوج خود رسیده و در واقع حلقه نهایی این پیوستگی است. درون مایه آثار او مسائل اخلاقیست و این موضوع که اگر انسان خود را در جایگاه خدا قرار داده و بخواهد قانون گذار باشد چه بلایی بر سر جامعه و خود می آورد همان موردی که در داستان جنایت و مکافات با آن مواجه هستیم. او با استفاده از اگزیستانسیالیزم به خوبی کشمکش میان انسان و مسئولیت، انسان و اضطراب را برای اولین بار در داستان هایش مطرح می کند. او اولین کسی است که در ادبیات روسیه به این مقوله ها در کتاب هایش اشاره می کند و پرچم دار این سبک نوشتاری است.
جنایت و مکافات یک اثر رئالیسم است، داستایفسکی قبل از آنکه سبک رئالیسم به معنای امروزی خود، به وجود آید اثری در این سبک و سیاق خلق کرد و می توان این اثر را نقطه آغاز برای به وجود آمدن سبک رئالیسم دانست. علاوه بر آن، این اثر جز رمان های روانشناختی نیز قرار می گیرد، او در این داستان به درون شخصیت ها، ویژگی های رفتاری و سرچشمه اعمال و کارهایی که انجام می دهند می نگرد و آنها را زیر ذره بین می برد و از بعد روانشناسی آنها را بررسی می کند. در یک جمله اگر بخواهم رمان جنایت و مکافات را توصیف کنم باید بگویم مخاطب با اثری جنایی و پلیسی واقع گرا مواجه است که در لایه های پنهان آن اثری روانشناختی وجود دارد و همین باعث شده است که بعد از یک قرن هنوز هم این اثر در لیست پرفروش ترین کتاب ها قرار گیرد و همین طور مورد توجه متخصصان این حوزه. اگر داستایفسکی سعی داشت اثری خلق کند که فقط در آن به مثال اخلاقی و روانشناختی بپردازد بی شک با یک کتاب کسل کننده مواجه می شدیم که تنها مخاطبان محدودی را راضی می کرد؛ اما او با در هم آمیختن دو عنصر مختلف جنایت و مکافات را به اثری شگفت انگیز تبدیل کرده است که بعد از گذشت سال ها هنوز هم مورد توجه مخاطبان قرار دارد.
در این داستان داستایفسکی به شرح جدال درونی راسکلنیکف می پردازد. او ذهن پریشان راسکلنیکف را که ناخواسته و بر اساس شرایط زندگیش در گیر اتفاق مهیب در زندگیش شده است به تصویر می کشد. داستایفسکی متخصص نشان دادن رنج های درون انسان است او مانند یک روانشناس درون شخصیت های داستان را می کاود و درگیری های ذهنی آنها را برای مخاطبش به تصویر می کشد.
افکار مانند گردبادی در سر راسکلنیکف دور می زدند. بسیار عصبانی بود: " از همه مهم تر آنکه حتی پنهان نمی کنند و تعارفی هم ندارند! آخر به چه دلیل اگر مرا هیچ نمی شناسی درباره ام از نیکودیم فومیچ صحبت می کنی؟ معلوم می شود دیگر نمی خواهند از من هم پنهان کنند که همچون گله ای سگ مواظب من هستند. همین طور صاف و پوست کنده به صورت انسان تف می اندازند! راسکلنیکف از شدت خشم می لرزید."
این نمونه ایی از جدال های ذهنی شخصیت داستان است. داستایفسکی در سراسر داستان نمونه های بسیاری از این حالت ها و درگیری های ذهنی هر یک از افراد داستان را بیان میکند. او با این کار می خواهد به مخاطب این زمینه فکری را بدهد تا بتواند به خوبی هر یک از اتفاقات و تفکرات پشت آن را تجزیه و تحلیل کند.
ویژگی ای که داستان های داستایفسکی دارد این است که هیچ یک از شخصیت های رمانش را برای مخاطب تبدیل به یک اسطوره نمی کند و هر کس به اندازه خود سهمی در داستان دارد. شخصیت ها در داستان جنایت و مکافات در رفت و آمد هستند و هیچ یک قرار نیست به قهرمانی در داستان تبدیل شوند می توان گفت داستایفسکی به یک اندازه برای هر شخصیت وقت می گذارد و او را به خوبی توصیف می کند و تنها برشی از زندگی او را برای مخاطب خودش بیان میکند به عنوان نمونه توصیف او از دوست راسکلنیکف که شخصیتی فرعی در داستان جنایت و مکافات است:
" رازومیخین جوانی بود بسیار با نشاط، گرم و مهربان. مهربانی اش به حدی بود که به سادگی می مانست؛ اما در پشت این سادگی، هم عمقی و هم وقاری نهفته بود. بهترین رفقایش به این نکته پی برده بودند و همه او را دوست می داشتند. به هیچ وجه احمق نبود، گو اینکه گاهی واقعا ساده می نمود... نکته دیگری که او را جالب می ساخت آن بود که شکست هرگز ناراحتش نمی کرد و هیچ پیشامد بدی او را بیچاره نمی ساخت."
یکی دیگر ازویژگی های داستان جنایت و مکافات و بهتر است بگویم یکی از ویژگی های داستان های داستایفسکی پایان بندی متفاوت آن است. او هیچ گاه بر پایان داستان هایش تاکید ندارد در حالی که پایان اغلب داستان های او با شکست، مرگ و تلخی همراه است. در داستان جنایت و مکافات در پایان خواهیم دید که تغییر و تحول درونی دانشجوی قاتل بیشتر مورد نظر داستایفسکی است و به آن بیشتر می پردازد تا اتفاق تلخی که در نهایت برای او متصور شده است.
" قرار گذاشتند منتظر شوند و صبر کنند. هنوز هفت سال باقی مانده بود و تا آن وقت آنقدر رنج و عذاب تحمل نشدنی و آنقدر سعادت بی انتها در پیش بود! لکن او دیگر احیا شده بود. خودش هم این را می دانست و با تمام وجود تازهء خود، این را احساس می کرد.
او در فکر سونیا بود. به یاد آورد که چگونه رنجش می داده و دلش را ریش می کرده است. چهره رنگ پریده و لاغرش را به یاد آورد؛ اما این خاطرات دیگر ناراحتش نمی کرد. می دانست با عشقی بی نهایت تلافی تمام رنج هایش را خواهد کرد."
رمان جنایت و مکافات به دلیل اینکه در لیست رمان های جنایی و پلیسی قرار می گیرد بسیار مورد توجه فیلم سازان قرار داشت. در سال 1983 آکی کوریسماکی داستان این رمان را در مقابل دوربین برد این اولین فیلمی بود که بر اساس داستان رمان داستایفسکی ساخته شد. بعد ها در سال 1988 جوزف سارجنت نیز فیلمی بر اساس این کتاب را ساخت و این دو تنها آثار سینمایی بر گرفته از این کتاب نیستند و همین طور آخرین باری نیست که این کتاب دست مایه تهیه آثار سینمایی قرار خواهد گرفت.
جنایت ساخته محمد علی سجادی نیز اولین اثر سینمایی است که داستان او نیز برگرفته از کتاب جنایت و مکافات داستایفسکی می باشد این اثر در سال 1382 بر پرده سینمای ایران رفت. اکتای براهنی در سال 1393 به ساخت فیلم پل خواب پرداخت که دومین اثر سینمایی اقتباس شده از کتاب جنایت و مکافات است. این فیلم داستان جوانی به نام شهاب را روایت میکند که در آستانه ازدواج است و به دلیل مشکلات مالی وارد ماجراهایی می شود و دست به کارهایی می زند که نباید انجام دهد.
خواندن بعضی از کتاب ها را باید مانند دارو برای تمام افراد تجویز کرد. در انتها من هم به عنوان یک دوست پیشنهاد می کنم خواندن کتاب جنایت و مکافات به قلم داستایفسکی به ترجمه نسرین مجیدی که توسط انتشارات روزگار منتشر شده است را در سایت کتابچین از دست ندهید. کسانی هم که به کتاب های صوتی علاقه دارند می توانند این کتاب را با صدای آرمان سلطان زاده، انتشارات آوانامه دانش گستر در سایت کتابچین گوش دهند. با این کار به قطع نشدن درختان کمک می کنید و هم نگاهتان به دنیای پیرامونتان عوض خواهد شد.
به قلم مینو مرتضایی
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
خوب بود
1400-12-05
عالییییی بود
1400-11-30
فئودور داستایوفسکی یک نویسنده روسی مشهور است که شهرت آن زبان زد همگان است. این کتاب از این نویسنده همانند آثار دیگرش به فرهنگ روسیه پرداخته بود. نویسنده از شخصیت های زیاد و متفاوتی در داستان استفاده کرده بود که به جذابیت داستان افزوده بود.
1400-10-14
0من به شخصه وقتی کتاب یا فیلمیو میبینم اگر جذبم نکنه ادامه نمیدم فیلم سینمایی اگر تو نیم ساعت اولش جذب نشم از تو سینما بلند میشم و کتاب هم اگر تو 10 صفحه اول یا فصل یک یا دوش نگیره منو کتاب و میزارم کنار ..جنایت و مکافات هم من و جذب نکرد نمیدونم از ترجمش بود یا کلا قلم نویسنده اینجوری بوده ولی بازم ادامه دادم تا آخرش ...درکل بررسی جامعه و نشون دادن مشخصات و رفتارهای اجتماعی بود و داخلش هیچ حرکت خاصی نداشت
1400-06-27
توصیف فلاکت و بدبختی یک جامعه هست، یه جورایی زندگی خودمون...ولی من بین خوندن این کتاب و خوشه های خشم خوشه های خشم و انتخاب میکنم
1400-05-25
داستان در مورد زندگی یک دانشجوی قاتل هست که فقیر و بی پوله...خوب که چی؟به نظرم محتوایی نداشت کلا مکالمات طولانی شده بودن بدون هیچ دلیلی.نخونین!
1400-05-24
من شنیدم بعد از نوشتن این کتاب داستایفسکی خود کشی کرده ..میترسم بخونمش
1400-05-14
این درسته که داستایوفسکی بعداز نوشتن این کتاب به رحمت خدا میره؟
1400-04-16
ممنون از کتابچین عزیز
1400-04-09
ترجمه خانم مجیدی خوب بود بازم کتاب ترجمه کنن میخونم
1400-03-31
در بحث روانشناسی به نظرم عاااالی کار شده.به شدت توصیه
1400-03-25
من کتاب زیاد خوندم ولی این کتاب به نظرم نسبت به این همه تعریفی که ازش میشه جالب نبود شایدم توقع من خیلی زید شده.
1400-03-23
من تو خوندنش با اسما خیلی گریبان گیر بودم طول کشید تا اسماشو یاد بگیرم...نگین خنگه خخخ ...ولی نسبتا کتاب خوبی هست
1400-03-12
عالی جذاب و خواندنی
1400-03-08
سلام خوبین؟واقعا 5 ستاره براش کمه...کتابو شروع کنین نمیتونین ولش کنین بیییست
1400-02-15
عالی بود
1400-02-07
دو هفته زمان برد تا تمومش کردم واقعا تو این مدت باهاش زندگی کردم
1399-12-25
بالا و پایین زیاد داشت ولی پایانش خوب بود در کل خوبه
1399-12-18
خدایی کتاب با ارزشی هست بخونین حتما
1399-11-29
از بهترین رمانهایی بود که تو عمرم خوندم ولی پیشنهاد میدم صوتیشو گوش کنین
1399-11-26
خوب بود
1401-11-02