نام کتاب : سلطان کشی
نویسنده : احمد امید
ناشر : روزگار
مترجم : مرضیه خسروی
تعداد صفحات : 416 صفحه
شابک : 978-964-374-292-8
تاریخ انتشار : 1391
رده بندی دیویی : 894/3533
دسته بندی : رمان های خارجی, داستان و رمان پلیسی جنایی
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 36000 تومان
معرفی کتاب
"سلطان کشی" رمانی به قلم نویسنده ی ژانر پلیسی - معمایی ترکیه ، احمد امید (Ahmet Umit) می باشد که با ترجمه ای از مرضیه خسروی توسط انتشارات روزگار منتشر شده است .
این رمان در سال 2012عنوان پرفروشترین داستان ترکیه را به خود اختصاص داده و تا کنون به چندین زبان زنده ی دنیا ترجمه شده است . در این کتاب با رمانی مواجه هستیم که مفهومی انسانی و اجتماعی را پیگیری می کند ،داستانی که فقط داستان نیست، در این رمان برخلاف رمانهای معمول پلیسی، نه تنها شخصیت اصلی داستان یک افسر پلیس نیست بلکه حتی این شخصیت یک قهرمان هم نیست، او نماد بسیاری از کسانی است که نمیخواهند درگیر ماجراهای پیچیده بشوند، او کسی است که از قهرمان شدن یا ضد قهرمان شدن نفرت دارد، او حتی نمیتواند مشکلات پیش پا افتاده خودش را حل کند. جنبه وحشتی که در اغلب موارد در داستانهای پلیسی- معمایی شاهد آن هستیم، این بار نه در صحنه بیرونی که در درون شخصیت اصلی داستان جریان دارد...
فهرست مطالب
مقدمه
زنی که بیست و یک سال قبل مرا ترک کرد
انسانی که مانند لباس های تنش کهنه شده بود
بر مزارم بنقشه بکارید
چقدر خوب می شد اگر هرگز به دنیا نیامده بود
تنها شاهدی که می توانست ثابت کند نوزهت را به قتل رسانده ام
هر ملتی قهرمان ملی برای افتخار کردن دارد
هرکدام از پسرانم که پادشاه شوند سایرین را به جلاد خواهد سپرد
هیچ کس دوباره دیوانه نمی شود
فرمان قتل برادر از سوی فاتح
خواب ها ضمیر ناخودآگاه انسان را آشکار می کنند
کسانی که زندگی را جدی نگیرند زندگی هم آنها را جدی نمی گیرد
انچه بر زمین می ریزد خون توست که از شمشیر بلا می چکد
شخصی که اسرار را افشا می کند هم می تواند رازی داشته باشد
.و شاهزاده من تو یک گل تازه هستی
این کودک یک رگ حیله گری دارد
توکجا آدمکشی کجا
تمدن با سقوط امپراطوری رشد و توسعه می یابد
بهای عشق با شکوه تمام زندگانی است
مانند نبی ای که با خون تقدیس شده است
آخرین پادشاهی که به بورسا فرستاده شد
چه چیزی بدتر از یک روح مریض است
این پسر یک رگ دیوانگی دارد
زندگی را نمی توانی کنترل کنی مشتاق
میخواهی دست خالی به میان جانی ها بروی؟
این ها باید روزی سه وعده کتک بزنی استاد
و استعداد پادشاهی در خود دارد
انسان مخلوق عجیبی است مشتاق بی
نوزهت هنوز هم مرا غمگین می کند
او اشتیاق دیوانه وار من زخمی استکه هیچگاه شفا نمی یابد
سلام مشتاق عاشق احمق
قاتل ها همیشه اشتباه می کنند
میخواستند مقبره مراد دوم را نبش قبر بکنند
چه حس خوبی است وقتی میبینی دیگران از تومی ترسند
کودکانی که پدران خود را نمیکشند
فقط شما نیستید که نامزدتان ترکتان کرده است
مشتاق ارامش را از بین برد
نوزهت را من کشتم
چیزی که بیش تر از همه مایه شرمندگی من است
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد