دانلود کتاب قلب من و سیاه چاله های دیگر
نویسنده: جاسمین ورگا
ناشر : هنر پارینه
نویسنده: جاسمین ورگا
ناشر : هنر پارینه
نام کتاب : قلب من و سیاه چاله های دیگر
نویسنده : جاسمین ورگا
ناشر : هنر پارینه
مترجم : لیلا حسین نژاد
تعداد صفحات : 308 صفحه
شابک : 978-622-99041-2-1
تاریخ انتشار : 1397
رده بندی دیویی : 6/813
دسته بندی : رمان های خارجی, داستان و رمان های عاشقانه, داستان های آموزنده
نوع کتاب : Epub
قیمت پشت جلد : 37000 تومان
قیمت نسخه الکترونیک : 10600 تومان
"قلب من و سیاه چاله های دیگر"
کتاب حاضر با عنوان اصلی (My heart and other black holes) اثری از جاسمین ورگا می باشد با ترجمه ای از لیلا حسین نژاد، توسط انتشارات هنر پارینه منتشر شده است.
داستان در رابطه با دختری 16 ساله به نام «آیسل» است. آیسل دختر با استعدادی است که در درس فیزیک بسیار موفق عمل می کند. اما در فکر خودکشی است و مدام برای خود نقشه هایی برای خودکشی می کشد. به دلیل داشتن مادری که هیچ وقت از او راضی نبود، دوستانی که پشت سرش صحبت می کنند، پدری که مرتکب جرمی خشونت آمیز شده، به همین دلایل در خود پتانسیل خودکشی را می بیند. و تنها مشکلش این است که نمی داند آیا جرات انجام این کار را به تنهایی دارد یا خیر؟ او با سایتی به نام «شریک خودکشی » و پسری به نام رومن که او نیز دچار مشکلاتی است که به خودکشی فکر می کند آَشنا می شود. این دو تصمیم می گیرند که باهم خودکشی کنند اما آیسل در نیمه راه پشیمان می شود و مردد می ماند تا خودکشی کند یا در کنار رومن زندگی کند. اما رومن به راحتی از تصمیم خود منصرف نمی شود.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" جرجیا به او یادآوری کرد " بازیهای جام حذفیه" تن صدایش آرام است، تن صدای کسیکه همیشه خودش را کنترل میکند . کسی که همیشه هرچه میخواهد را به دست می آورد. جرجیا اینکار را خوب بلد است. او همیشه مثل یه طراح و برنامه ریز بوده است. وقتی موضوع پدرم برملا شد و همه چیز همراه او از بین رفت و آتش فروکش کرد ،کمی از شعله های آن دامن گیر جرجیا هم شد اما او به نوعی ترتیبی داد که از آن به نفع خودش استفاده کند. یادم می آید که یکروز، چند ماه بعد از اینکه پدرم رسما مجرم شناخته شد و به زندان محکوم شد، دیدم که جرجیا با پسری در راهرو حرف می زند. در گوشه ای خودم را مخفی کردم تا بتوانم از دور آنها را زیر نظر بگیرم. آماده بودم تا به محض اینکه به کمکم نیاز داشت مداخله کنم اما در مورد جرجیا موضوع این است که او هیچوقت به کمک من نیاز نداشت. جرجیا جواب سوال آن پسر را داد: " آره" ،ولی من دیر رسیدم و حرفایشان را کامل نشنیدم. او عصبی بود و با گردنبند صدفی که دو سال پیش برای تولدش خریده بودم و به گردنش آویزان بود ور می رفت. " اوزل خواهرمه ولی اون مرد پدرم نیست." آن پسر ازجرجیا پرسید " تا حالا دیده بودیش؟"، صدایش مشتاق بود. من به پشت سرش خیره شده بودم ، به دسته ای از موهای روشن ذرتی رنگش، و حدس زدم که احتمالا او باید تد رابرتسون باشد، یکی از پسرهای کلاسمان که از نظر همه شبیه بازیگر مشهور فیلم معروف عاشقانه خون آشام تابستان است. جرجیا آن موقع کلاس ششم بود اما از حالت چشم هایش که وقتی به تد خیره شده بود برق میزد، حدس زدم که دقیقا می دانست آن پسر کیست. "
این کتاب فهرست ندارد.
نامزد جایزه گودریدرز 2015
راهنمای نقد و نظر برای کتاب:
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد