دانلود کتاب به خدای ناشناخته

چکیده:

داستان خواندنی از جان اشتاین بک روایت مرد جوانی است که دنبال آروزهای خود می رود و خانواده اش را ترک می کند. اما بعد از مرگ پدرش برادرانش را نزد خود می خواند و راه پدرش را ادامه می دهد. حس حضور پدر در زندگی مرد جوان همیشه قوت قلب بوده است.

 زندگی نامه ی نویسنده

جان اشتاین بک در سال 1902 در کالیفرنیا چشم به جهان گشوده است. این هنرمند بزرگ  قبل از اینکه وارد دنیای نویسندگی بشود به عنوان کارگر میوه چین و کارگر مزرعه فعالیت می کرد. این اثر اگر خواندنی و جذاب است به خاطر تجربه ای است که جان  از زندگی کشاورزی دارد. جان اشتاین در سال 1929 اولین کتاب خود به نام جام زرین را به چاپ رسانده است. آثار این نویسنده ی بزرگ به خاطر شهرت زیاد به چندین زبان مختلف ترجمه شده اند.

نقد و بررسی کتاب به خدای ناشناخته

جوزف مردی جوان با آروزهای بزرگ، مثل باقی انسان ها قدم در راهی گذاشت که از نظرش درست ترین و بهترین انتخاب بود. پدر از میان همه ی پسرانش جوزف را به عنوان جانشین خود انتخاب کرده بود. علاقه ی شدید به او باعث شده بود جوزف را رفیق دوران پیری خود بداند. بودن در کنار او برای پدر لذت بخش بود. اما هیچگاه نتوانست به خواسته اش برسد. با تمام وابستگی پدر، جوزف را راهی کرد تا به هر آنچه که دوست دارد برسد. بعد از رفتن او  پدر، با آروزی دیدار پسر از دنیا رفت. بعد از نامه ای که از طرف جوزف به دست خانواده اش  رسید، همه ی برادران به همراه همسر و فرزندانشان  نزد او آمدند و در زمین های اطراف زمین جوزف ساکن شدند.

نویسنده با قلم زیبای خود هر یک از خصوصیات شخصیت های داستان را روان و جذاب  روایت می کند. انچه که مورد توجه است بیان شیوای جان اشتاین می باشد که خواننده را تشویق می کند تا به خواندن کتاب ادامه دهد. این اثر مخاطب را وارد دنیای کشاورزی می کند، برقراری ارتباط با شخصیت های داستان مشقت و سختی زندگی شان را قابل درک می کند. خونسردی جوزف در مورد برادرش و پذیرش مرگ او  صفحه ای دیگر از قوانین طبیعت را آشکار می کند. دیدگاه متفاوت جوزف به مرگ، رفتن عزیزانش را قابل تحمل کرده بود.

جوزف گمان می کرد روح پدر همیشه یاری گر اوست. حرف زدن شبانه ی او با درخت همه را نگران میکرد.  همانند رازی بود که همه سعی بر فاش شدن آن داشتند. مرگ همسر جوزف داغی بود که تا ابد بر قلب او نهاده شد.  عشق و محبت بین آنها بسیار ستودنی بود.  جوزف قدردان زندگی اش بود و لحظه ای از محبت و عشق ورزیدن به همسرش غافل نشده بود،  اما گاهی روزگار نمی تواند مطابق میل پیش برود. برادر دیگر جوزف سعی می کرد تا جوزف را مجبور کند که مطابق میل اش عمل کند.  تحمیل کردن نظر خود بر دیگران سخت ترین و غیر منطقی ترین کاری است که می تواند صورت گیرد. پذیرفتن آدم ها با شخصیت و ذهنیت های متفاوت شیرین ترین کار دنیاست.

نتیجه گیری

شخصیت اصلی این داستان حضور پدرش را همیشه در زندگی اش حس می کند. حرف زدن با او و انرژی گرفتن از آن برایش  تبدیل به عادت می شود از طرفی از این طریق قلبش از دوری و نبود پدرش آرام می گیرد.  این اثر با تدبیر و اندیشه  زیادی نوشته شده است، شخصیت های این اثر هر کدام معصومیت خاص خود را دارند در واقع نویسنده از انتخاب شخصیت منفی برای این داستان دوری کرده است.

تحمل در برابر مشکلات و تمرکز بر زمان حال بهترین بخش این داستان می باشد. واقع بینی نویسنده انرژی مثبت خاصی به خواننده منتقل می کند. برای مدتی  می توان در مورد هر آنچه اتفاق می افتد خوب فکر کرد. همه ی ما در زندگی دورانی را تجربه کرده ایم که پر از شک و تردید بوده، راههایی را رفته ایم که نباید.

خواندن این کتاب برایم یادآور شد که برگشتن به گذشته غیر ممکن است، ولی ادامه دادن و ساختن، درست ترین راهی است که می توان با عشق و امید سپری کرد. باور و اعتقاد انسان ها می تواند بسیاری از کارهایی که مشکل به نظر می رسند را آسان کند.

به قلم: مهدیه سلمانی