دانلود کتاب صد سال تنهایی
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
ناشر : روزگار
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
ناشر : روزگار
نام کتاب : صد سال تنهایی
نویسنده : گابریل گارسیا مارکز
ناشر : روزگار
مترجم : اسماعیل قهرمانی پور
تعداد صفحات : 512 صفحه
شابک : 978-964-374-182-2
تاریخ انتشار : 1391
رده بندی دیویی : 64/863
دسته بندی : ادبیات جهان, رمان های خارجی
نوع کتاب : Epub
قیمت نسخه الکترونیک : 27000 تومان
"صدسال تنهایی"
صد سال تنهایی با عنوان اصلی (One Hundred Years of Solitude) برجسته ترین اثر نویسنده مشهور کلمبیایی ، گابریل گارسیا مارکز (Gabrila Garcia Marquez) می باشد که با ترجمه ای از اسماعیل قهرمانی پور توسط انتشارات روزگار منتشر شده است .
این رمان در سبک رئالیسم جادویی نگاشته شده است. صد سال تنهایی تاکنون به بیش از 30 زبان دنیا ترجمه شده و بیش از 30 میلیون نسخه از آن در سرتاسر جهان به فروش رفته است. این موضوع رمان صد سال تهایی را در زمره یکی از پرفروش ترین و مشهورترین کتابهای ادبیات قرار می دهد. این کتاب نخستین بار در سال 1967 در آرژانتین چاپ شد و در یک هفته تمام نسخه های آن فروخته شد. گابریل گارسیا مارکز به دلیل نگارش این رمان، در سال 1982 جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. به گفته خود نویسنده این کتاب در مدت 15 ماه نگاشته شده است و در تمام این مدت خود را در خانه زندانی کرده است.کتاب از زبان سوم شخص بیان می شود، نویسنده با استفاده از توصیف کولی ها در داستان و همچنین کارهای عجیب و جادویی کولی ها و ادغام این موضوع با شباهت هایی از زندگی اجتماعی مردم کلمبیا سبک رئالیسم جادویی را پدید آورده است.
عنوان کتاب به خودی خود جذاب است و مخاطب با تنهایی آن هم به مدت صد سال مواجه می شود. این کتاب بسیار مشهور است و تقریبا اکثر افرد نام آن را شنیده اند. شهرت کتاب انقدر زیاد است که معمولا نام مارکز همراه با کتاب صدسال تنهایی می آید. کتاب از صحنه اعدام یکی از شخصیت های داستان آغاز می شود.جایی که این فرد خاطرات خود را مرور می کند که جهان چگونه بوده و هنوز بسیاری از چیزها هنوز اسمی نداشتند و اکنون به چه شکلی درآمده است. در این رمان زندگی شش نسل از یک خانواده (بوئندیا) روایت می شود که اولین نسل این خانواده در یک دهکده به نام ماکوندو ساکن می شود. این منطقه خیالی در منطقه ای در دریای کارائیب به تصویر کشیده می شود. این مکان آنقدر دور افتاده و بکر است که در آن هنوز خیلی از چیزها اسم ندارند و برای همین برای مشخص کردن یک چیز باید به آن اشاره کرد. خانواده بوئندیا با نقل مکان به این دهکده یک تمدن جدید را پایه گذاری می کنند. صد سال تنهایی به صورت خیلی نامحسوس تحولات سیاسی آمریکای لاتین و جنگهای آن را شرح می دهد. در این کتاب مرگ بعضی از افراد و یا ناپدید شدن آنها به جادویی شدن داستان کمک می کند. از ابتدای داستان نویسنده یک چارچوب و شجره نامه برای شخصیتهای داستان مشخص می کند. این چارچوب وقتی به اواسط داستان و شخصیت های بسیار زیاد آن می رسید خیلی کاربردی است. شاید نام گذاری شخصیتها که نام هر شخصیت به همراه نام پدر و پدربزگ همراه است و یا با نام دیگر اعضای خانواده نامگذاری می شوند، در پیچیدگی داستان و نیاز به این شجره نامه بی تاثیر نیست. در این کتاب یک تعلیق منحصر به فرد وجود دارد که مخاطب را تا پایان داستان همراه نگه می دارد تا به معمای این داستان پی ببرد. می توان گفت وقتی که کتاب به پایان رسید حس خوب و رضایت مندی را به همراه خواهد داشت.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
"اورسولا نیز از ترس این که مبادا شوهر جوان و قوی هیکلش نتواند بر نفس خود مسلط شود، هر روز با یک روش غیرعادی، بیشتر از همسرش فاصله می گرفت. او شب ها زیرشلواری محکمی از جنس پارچه بادبانی که مادرش برای او دوخته بود و با طناب های چرمی و ضربدری محکم می شد به پا می کرد و به رختخواب می رفت. قفل مخصوصی نیز از جلو این شلوار عجیب را محکم می بست. درطول روز شوهر به خروس جنگی هایش می رسید و اورسولا در کنار مادرش گلدوزی می کرد. دوری کردن از شوهر تا آنجا پیش رفت که دیگر عشقی در میان آن دو باقی نماند و بین همه شایع شد که مرد از نظر جنسی ضعیف است."
این کتاب فهرست ندارد.
رمان صد سال تنهایی در سال 1967 به قلم گابریل گارسیا مارکز منتشر شده است. در این کتاب زندگی چند نسل از یک خانواده را خواهیم خواند که در دهکده ماکاندو ساکن هستند. در این داستان با سرنوشت راز آلود افراد که مارکز آنها را به صورت مبهم و گیج کننده بیان کرده است و در موقع مناسب به رمز گشایی از آن می پردازد مواجه هستیم. این کتاب در اولین چاپ خود توانست بسیار مورد استقبال مخاطب قرار گیرد و تمام نسخه های موجود از آن به فروش رسید. در این نیم قرنی که از انتشار این کتاب می گذرد ترجمه های بسیاری از آن در سراسر دنیا چاپ و در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. مارکز در سال 1982 جایزه نوبل ادبیات را برای کتاب صد سال تنهایی دریافت کرد.
نکته ای که باید درباره کتاب صد سال تنهایی بدانید روش خواندن آن است. اگر در میان آثار مارکز ابتدا به سراغ کتاب صد سال تنهایی بیایید ممکن است برایتان جذاب نباشد چون در همان ابتدای داستان با تعداد زیادی اسم و روابط فامیلی مواجه می شوید، اگر از این قسمت کتاب عبور کنید نماد ها و رمز های بکار رفته در داستان کمی ممکن است مخاطب را سردرگم کند. پس اگر میخواهید از خواندن این کتاب لذت ببرید کافی است قبل از شروع آن با قلم این نویسنده بزرگ آشنا شوید و به مطالعه آثار دیگر او بپردازید به عنوان مثال" عشق در زمان وبا" و ... . بعد از آشنایی با قلم مارکز شروع به خواندن صد سال تنهایی بکنید. به عنوان یک تجربه شخصی می خواهم به مخاطبان این کتاب بگویم برای اینکه در میان دریای اسامی ابتدای کتاب غرق نشوید کاغذ و قلمی را هنگام خواندن کتاب در کنار خود داشته باشید و تمام اسامی و نسبت های خانوادگی را یادداشت کنید خواهید دید که بعد از آشنایی با قلم مارکز و این توصیه چقدر از خواندن این کتاب لذت خواهید برد.
گابریل گارسیا مارکز در ششم مارس سال 1927 در آرکاتاکا متولد شده است. کمی از تولد او گذشته بود که پدر و مادرش از آنجا نقل مکان کردند و مارکز در نزد پدربزرگ و مادربزرگ خود در آرکاتاکا ماند و کودکی خود را در آنجا سپری کرد. مارکز 9 سال داشت که پدرش او و برادرش را به سینسه شهری که محل کارش در آنجا بود برد. گابریل زمانی که در سال های اول دبیرستان خود بود اولین شعرهایش را سرود و آنها در مجله مدرسه اش منتشر شدند. سپس بعد از دریافت بورسیه تحصیلی به بوگاتا رفت و تحصیلات دبیرستان خود را به پایان رساند. سپس تحصیل در رشته حقوق را آغاز کرد در این دوره به دلیل علاقه ای که به داستان نویسی داشت به صورت حرفه ای شروع به مطالعه در این زمینه کرد. مارکز علاقه ای به سبک ادبیات سنتی نداشت او بیشتر به شیوه داستان گویی مادربزرگش علاقه داشت که موضوعات خارق العاده و ناهنجاری ها را در داستان هایش به کار می برد گویی بخشی از زندگی روزمره بودند. رگه هایی از این نوع داستان گویی را در کتاب صد سال تنهایی او مشاهده می کنیم. می توان گفت شهرت مارکز بعد از نوشتن رمان صد سال تنهایی به عنوان نویسنده ای چیره دست به اوج خود رسید. او در سالهای آخر زندگیش تواناییش را در زمینه داستان نویسی از دست داده بود و تمایل چندانی به نوشتن نداشت. در سال 2012 به بیماری آلزایمر مبتلا شد و دو سال بعد از آن در سال 2014 نویسنده مشهور آمریکا لاتین در گذشت.
در نوشته هایی با سبک رئالیسم جادویی در آمریکای لاتین اغلب داستان هایی درباره سرگذشت خانواده ها بوده و اغلب آنها تمثیلیست. در این نوشته ها در معنای گسترده ای از تقابل تمدن و توحش، شهر و روستا و اگر بخواهیم در یک جمله بگویم تقابل میان مدرن و سنت بیان شده است. یکی از نویسندگان معروف آمریکای لاتین که به سبک رئالیسم جادویی آثاری را خلق کرده است گابریل گارسیا مارکز است که در کتاب صد سال تنهایی اش این تقابل را به بهترین شکل به تصویر کشیده است.
حضور مارکز در ادبیات ایران با ترجمه کتاب های او آغاز می شود. اولین بار در سال 1335 کتاب " کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد" از او ترجمه شد اما از جمله آثار تاثیر گذار محسوب نشد تا اینکه در سال 1353 کتاب صد سال تنهایی او که پابلو نرودا آن را یکی از بهترین رمان های نوشته شده به زبان اسپانیایی مارکز می داند توسط جهانبخش نورایی ترجمه و روانه بازار شد. حضور مارکز در ادبیات ایران و تاثیر پذیری از آثار او را در دهه های مختلف می توان مشاهده کرد. کتاب صد سال تنهایی یکی از معروفترین رمان ها در سبک رئالیسم جادویی می باشد، پس از ترجمه این اثر در ایران شهرنوش پارسی از نخستین نویسندگانی بود که کتاب " طوبی و معنای شب " را به این سبک نوشت و به نظر می آید از کتاب صد سال تنهایی در نوشتن کتابش تاثیر گرفته باشد. هر دو کتاب روایتی صد ساله را بیان می کنند و از تقابل سنت و مدرنیته و عناصر بومی در مقابل مدرنیته سخن می گویند.
طوبا و معنای شب، حکایت زندگی خانواده ای است که از زمان مشروط تا سال 1357 که توسط شهر نوش پارسی به رشته تحریر در آمده است... شهر نوش پارسی نیز مانند مارکز قصد داشته است تقابل میان سنت و مدرنیته را به کمک رئالیسم جادویی به تصویر کشد. مواجه شخصیت های داستان با دنیای مدرن در کتاب صد سال تنهایی در ابتدای داستان زمان حضور کولی ها است که همراه با خود ذره بین، آهنربا و ... آورده اند و در قسمتی از کتاب میخوانیم که بوئندیا با خود می گوید: " در دنیا وقایع عجیب و باورنکردنی رخ می دهد. در دو قدمی ما آن طرف رودخانه انواع دستگاه های جادویی یافت می شود و ما مثل یک مشت خر در اینجا زندگی می کنیم." در رمان طوبا و معنای شب نیر بسیاری از این مواجه ها وجود دارد زمانی که طوبا برای اولین بار به سینما می رود و یا رفتن ادیب به خانه مشیرالدوله و دیدن خانه ای به سبک فرنگی برای اولین بار از سری مواردی است که نشان از مواجه سنت با دنیای مدرن است. از دیگر عوامل مشترک در این دو کتاب حضور عناصر غیر واقعی، برخورد با ارواح و همین طور حضور شخصیت هایی در داستان شهرنوش پارسی که همتایی در رمان صد سال تنهایی دارند.
مارکز در رمان صد سال تنهایی به بیان مسائل اجتماعی امریکا لاتین، تاریخ کشورش و شرایطی که مردم کشورش با آن مواجه بوده اند می پردازد. در واقع او داستان زندگی خودش را بیان می کند اما به دلیل مواجهه با خفقان و نبود آزادی برای بیان روایتش از رئالیسم جادویی که میانجی برای مقابله سنت و مدرنیته است بهره می گیرد. در این داستان با فضایی بومی همراه با سنت ها و اعتقادات مواجه هستیم که مارکز برای بیان آنها از زبان اسطوره و رمز بهره جسته است او در واقع می خواهد بگوید اسطوره متعلق به دوران کهن نیست ما در دنیای مدرن هم او را داریم و جدایی از آن به معنای از دست دادن هویت و خود بیگانی است.
رئالیسم جادویی مواجه سنت و مدرنیته با یک دیگر است در متن کتاب تضاد میان سنت و مدرنیته را که در نتیجه تقابل فرهنگ بومی و سنت ها با فرهنگ بیگانه است را خواهیم دید. یکی از بارزترین بخش های کتاب که به بیان این امر می پردازد، بیماری بی خوابی است که با هجوم بیگانگان به دهکده به وجود می آید.
" ... زن سرخ پوست برای آنها توضیح داد که وحشتناک ترین چیز مرض بی خوابی، فقط خود بی خوابی نیست، بلکه گرفتار شدن به وضعی وحشتناک تر است: از دست دادن حافظه، مریض وقتی به بی خوابی عادت کرد کم کم خاطرات دوران طفولیت را از یاد می برد، سپس اسم و مورد استفاده اشیاء و بعد هویت اشخاص و حتی خود را فراموش می کند تا آن که عاقبت در نوعی گنگی و فراموش فرو می رود... زن سرخپوست با اعتقاد راسخ گفت: بچه ها هم بیدار مانده اند وقتی این طاعون پا به خانه ای بگذارد هیچ کس از آن جان سالم به در نمی برد."
در رمان صد سال تنهایی از آغاز استعمار درماکوندو سخن می گوید و جامعه ای را به تصویر می کشد که با این معضل رو به رو هستند. در داستان این مشکلات و تضادها که نتیجه ورود این استعمار به کشور است گفته می شود.
داستان به دلیل پرداختن به مشکلات انسان دارای فضای تیره و تار است. در این رمان، تاریکی، تنهایی؛ انزوا، شکست، تسلیم شدن در برابر حوادث اجتماعی سیاسی که همان استعمار است به تصویر کشیده شده است. روایتی که درباره ناکامی های مردم دهکده و خاندانی است که با وجود زندگی حیرت آور و رویا پردازی که در دل دارند از صحنه روزگار حذف می شوند. مارکز با قرار دادن عوامل واقعی در کنار عوامل ذهنی فضایی وهمناک را برای داستانش می سازد. این تصویر قبل از مرگ شخصیت های داستان و همین طور اتفاقات ناخوشایند ذهن مخاطب را برای ورود به اتفاق آماده می کند.
" به محض اینکه خوزه آرکادیو در اتاق خواب را بست صدای شلیک تپانچه ای در سرسرای خانه پیچید... رشته باریکی از خون از زیر در اتاق خارج شد و به خیابان رسید و در طول پیاده رو های نامسطح خط مستقیمی را پیمود و از پله ای بالا رفت ... اورسولا که برای پختن نان سی و شش تخم مرغ شکسته بود فریاد کشید: یا مریم مقدس! رشته خون را دنبال کرد. به میدان رسید و به در خانه ای رفت که هرگز به ان قدم نگذاشته بود. در اتاق را فشار داد؛ بوی تند باروت چیزی نمانده بود که خفه اش کند. خوزه آرکادیو را دید که در روی زمین افتاده بود و سرچشمه خون را که دیگر از گوش راست جسد بیرون نمی ریخت یافت."
تنهایی یکی از ویژگی های دیگری است که مارکز برای شخصیت های داستانش در نظر گرفته است و این تنهایی به دلیل عدم در دست گرفتن سرنوشت است، شخصیت های داستان تا زمان مرگ درپی این هستند که این تنهایی را با حضور کسی یا چیزی پر کنند.
شخصیت هایی که مارکز از آن ها سخن می گوید در دو جهان به ظاهر متفاوت زندگی می کنند. او شخصیت ها را به گونه ای تعریف کرده است که در انتقالشان از این جهان به جهانی دیگر دچار مشکل نشود. در داستان، ما با یک من رئالیست مواجه هستیم که دارای فعالیت های اجتماعی است و با اطرافیان و دنیای خود در تعامل است؛ اما همان من دارای یک من سورئالیسم نیز هست که درونگرا، مضطرب، پریشان و سردرگم می باشد. ملکیادس شخصی است که هم در دنیای واقعی زندگی می کند و هم در دنیای فراواقعی، مارکز به زیبایی این موضوع را برای مخاطب خود بیان کرده است که این رفت و آمد میان دو جهان به هیچ وجه در امری غیر طبیعی به نظر نمی آید. شخصیت ها در حال حرکت و تلاش هستند و این تغییرات در زندگی آنها رخ میدهد اما در نهایت به جای اول بازمیگردند. در واقع مارکز با این گونه توصیف شخصیت ها می خواهد گذر آمریکا لاتین از سنت به مدرنیته را به تصویر بکشد.
مارکز در رمان صد سال تنهایی از نمادهای غیر طبیعی به همراه ریزه کاری هایی که در کنار آنها بیان کرده بهره جسته است. مخاطب در این کتاب با داستان واقع گرای نمادین مواجه نیست و از همان ابتدا متوجه عجیب و غریب بودن نماد ها می شود. مارکز داستان را در فضا و اوضاع و احوال طبیعی پیش می برد اما با به کار بردن نماد های غریب او را از داستان های واقع گرای نمادین متمایز می کند. جلال الدین کزازی پژوهشگر برجسته ایرانی درباره زبان نماد و اسطوره می گوید: "زبان اسطوره زبانی است رمز آلود و این از آنجاست که رویا و اسطوره با یکدیگر در پیوندند. به یاری اسطوره و رویا به رازی بیان می شود و با برانگیختن نماد های رویا و اسطوره نهفته خود را برای ما آشکار می کنند. "
نمونه ای از نشانه های اسطوره ای و نمادین در داستان صد سال تنهایی عبارت است از: ارتباط روحی مادر و فرزند که ریشه در اسطوره و فرهنگ یک جامعه دارد و مارکز از آن به خوبی به صورت نماد و رمز استفاده کرده است.
بیان اعتقادها و سنت های یک سرزمین که ریشه در فرهنگ و اسطوره آنها دارد بخشی دیگر است که مارکز از آن به عنوان یکی از عناصر رمز و راز بهره گرفته است که آگاهی نداشتن با آن فرهنگ باعث سخت تر فهمیدن داستان می شود. او در جایی به نجوشیدن شیر بر روی اجاق اشاره می کند که نشان از اتفاقات شوم است. مارکز از شخصیت های داستان نیر برای بیان نماد ها استفاده کرده است هر یک از شخصیت های داستان او نماد خاصی را دارا هستند، اورسولا نماد حفظ سنت هاست و تا آخرین لحظه از زندگیش برای آن تلاش میکند. از دیگر عناصر داستان می توان به تنهایی و انزوای شخصیت های داستان اشاره کرد که اوضاع و احوال نامساعد جامعه را نشان می دهد. مهم ترین نماد در این داستان ماکاندو است که تمثیلی از آمریکای لاتین، جنگ های داخلی، غم، ترس و تنهایی انسان هاست.
مارکز از عقاید بومی و اندیشه های واقعی را همراه با روایتی تخیلی، غیر واقعی و فلکوریک بهم آمیخته و در روایت داستانش از آن بهره گرفته است. یکی از جنبه های زیبای کار او ان است که مخاطب را از دنیایی واقعی جدا کرده و آمیزه ای از رویا و حقیقت به او می دهد. اسطوره در کتاب او زندگی و جهان آدم های غیر واقعی و ناآشنا است که با انجام کارهای عادی چیزهای عجیبی خلق می کنند. می توان گفت اسطوره به قلم مارکز الهام گرفته از باور یونگ می باشد که اشاره به نوعی انسان دارد که از نظر نژاد و رنگ نمودی از جهان رویا گونه است و تلفیقی است میان تاریخ و افسانه که ریشه هایش به دنیای قصه و خیال پردازی می رسد. به عنوان نمونه رشته خون در خانه اورسولا که ریشه در باورهای بومی دارد و همین طور حس ششم اورسولا نسبت به زنده بودن فرزندش
" پس از سه روز گریه و زاری یک روزبعد از ظهر، وقتی در آشپزخانه بود صدای پسر خود را به وضوح شنید فریاد زنان گفت: آئورلیانو بود ولی می دانم که او زنده است و ما به زودی او را خواهیم دید."
مسخ تبدیل شدن انسان به موجودی پایین تر از جایگاه خود که در رمان صدسال تنهایی در قالب دوگانگی فرهنگی و یا از خود بیگانگی شخصیت ها بیان می شود. به عنوان مثال اورسولا تا آخرین لحظه از مرگ خودش نگران این موضوع است که ازدواجی با خویشان و محارم انجام نشود زیرا پیامدهای ناگواری دارد و فرزندی که از آنها متولد شود دارای دم خوک است و مخاطب خواهد دید که در پایان داستان در اثر ازدواج دو نفر از یک خانواده پسری با دم خوک متولد می شود. دم خوک در آوردن علاوه بر تغییر ظاهری در واقع بیانگر تغییر صفات انسانی به صفات حیوانی می باشد.
مارکز در مصاحبه ای که با پلینیو مندوزا داشته است اینگونه می گوید که هدفم از نوشتن صد سال تنهایی ایجاد دریچه ای بود به دوران کودکی و تجربه هایی که در آن دوره بر من تاثیرات گوناگونی داشت. او می گوید می خواستم با این کتاب شهادتی شاعرانه از دوران کودکیم بدهم، کودکی من در خانه ای غمگین و بزرگ سپری شده است و فک و فامیلی داشتم که نام اغلبشان شبیه به هم بود. مارکز زمانی که هجده سال داشته قصد نوشتن این داستان را داشته اما می گوید هیچگاه در آن زمان به یک ترکیب مستمر دست نیافتم. نوشته هایم آن زمان تکه هایی مجزا بودند که بعضی از آنها را در روزنامه هایی که در آن زمان کار می کردم به چاپ رساندم؛ اما نوشتن آن را رها کردم چون در آن زمان اعتماد به نفس و حداقل تکنیک برای نوشتن رمان را نداشتم و در نهایت بعد از پانزده سال موفق به کشف چارچوب و لحن داستان شدم و صد سال تنهایی بر صفحه کاغذ نقش بست.
صد سال تنهایی از آن دست کتاب هایی است که بسیاری از سینماگران آرزوی ساخت فیلمی بر اساس داستان این کتاب را داشته اند؛ اما به دلیل خواسته مارکز که می گفت باید فیلم به زبان اسپانیایی ساخته شود کار را برای سینماگران دشوار کرد. تا اینکه بعد از پنجاه سال که از انتشار این کتاب می گذرد. شرکت نتفلیکس امتیاز اقتباس سینمایی از این کتاب را با قبول شرط مارکز و ساخت فیلم به زبان اسپانیایی خریداری کرد. فرزندان مارکز از تولید کنندگان اجرایی این فیلم خواهند بود.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D8%AF_%D8%B3%D8%A7%D9%84_%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C
خواندن بعضی از کتاب ها را باید مانند دارو برای تمام افراد تجویز کرد. در انتها من هم به عنوان یک دوست پیشنهاد می کنم خواندن کتاب صد سال تنهایی به قلم گابریل گارسیا مارکز به ترجمه اسماعیل قهرمانی پور که توسط انتشارات روزگار منتشر شده است را در سایت کتابچین از دست ندهید. کسانی هم که به کتاب های صوتی علاقه دارند می توانند این کتاب را در سایت کتابچین گوش کنند. با این کار هم به قطع نشدن درختان کمک می کنید و هم نگاهتان به دنیای پیرامونتان عوض خواهد شد.
به قلم مینو مرتضایی
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و...چین تعلق نمی گیرد
عالی
1403-10-06
این کتاب از اون کتابهاست که افرادی که با کتاب و تخیل سرو کار دارند بهتر درکش میکنند اما بقیه هم میتونن با تمرکز باهاش ارتباط بگیرن
1403-06-27
من سالها پیش نسخه چاپی این کتاب رو خوندم و تا به امروز جز یکی از برترین و به یادماندنی ترین کتابها بوده برام
1403-06-27
من چه خودم چه سایر دوستانم این کتاب را متوجه نشدیم و ارتباط نگرفتیم
1403-04-20
کتاب رفیق آدم هست
1403-03-10
کتابی با محتوایی متین. توصیه میکنم حتما بخونید
1401-10-12
سلام میخاستم بدونم این نسخه سانسور شدس یا اصلیه؟
1400-12-02
این کتابم توصیه میکنم حتمابخونین عالیه
1400-11-23
کتاب خوب و معروفی از گابریل گارسیا مارکز. کتاب جالب و خوبی است. اگر به رمان های خارجی علاقه مندید مطالعه کنید.
1400-10-17
بسیار عالی
1400-10-17
ما چه خوشمون بیاد چه خوشمون نیاد، کار نویسنده عالی بوده. در طول صد سال اتفاقات رو به نمایش گذاشته و این کار کمی نیست.
1400-05-14
ترجمش بد نبود ولی متن کتاب عالی بود.
1400-04-27
برای اینکه فراموش نکنین حتما هر چند وقت یکبار ورق بزنین و مرور کنین.
1400-04-23
100 صفحه اخرو تو یک ساعت خوندم. اصلا هم برام جالب نبود.
1400-04-12
این کتاب اشنایی با نحوه زندگی مردم کلمبیاست. طبق امار جهانی بیش از 60 درصد مردم کلمبیا نامشروع هستن.
1400-04-09
با این کتاب به دنیای جادویی جدیدی رفتم.
1400-03-29
من خیلی تعریف این کتابو شنیدم. حتما میخونم و نظرمو میگم.
1400-03-24
سبک رئالیسم جادوییه. در عین اینکه در دنیای واقعی اتفاق میفته چیزهای غیرعادی و عجیبی هم میبینین که با عقل ادم جور درنمیاد.
1400-03-23
من بارها صفحات اخرو خوندم.بسیار شیرین و جذاب بود برام.
1400-03-22
با تمرکز بخونی و متوجه داستان بشی کتاب فوق العاده ایه.
1400-03-09
ممکنه هرکسی خوشش نیاد باید چند فصلی بگذره که باهاش ارتباط برقرار کنین. من خودم مردد بودم که بخونم یا نه... و در آخر تمومش کردم. کتاب خوبی بود.
1400-03-08
قسمتای جذابی داره. اسامی شبیه همن. یکم گیج شدم ولی درکل کتاب خیلی خوبیه.
1400-02-15
اتفافات سریع پیش میره کمی خسته کنندس.
1399-12-24
برای اینکه اسماشونو کامل متوجه بشین و قاطی نکنین شجره نامه رمان داشته باشین.
1399-12-12
توصیفات زیادی داره. اسامیشم شبیه همه گیج شدم.
1399-11-29
بینظیرترین کتابی که تا به حال خوندم فقط یکم اسامیش گیج کنندس.
1399-11-26
کتاب جالب و یا عجیبیه، و از اون جایی که سلیقه ایه من خیلی دوسش نداشتم.
1399-10-09
خوب و عالی. یعنی عالی هم برای این کتاب کمه. چقدر لذت بردم از خوندن این رمان.
1399-08-10
عالیی کتاب جالبی هست
1399-07-06
اسم کتاب به تنهایی برنده سه سال متوالی نوبل میتونه بشه....
1399-04-08
واقعا این کتاب چجوری تونسته نوبل ادبیات ببره. خیلی کتاب بیخودیه.
1399-03-31
کتاب خوبی است ولی اگر بیشتر در باره یک جزئیات صحبت می شد بهتر بود
1399-03-26
خیلی رمان جذابیه.
1399-03-06
با سلام . می خواستم بپرسم چگونه میشه کتاب خریداری شده را در کامپیوتر خود کپی کنیم..
پشتیبان سایت
با سلام برای مطالعه کتابها در کامپیوتر، نیاز است که نسخه ویندوز کتابچین را روی سیستم خود نصب کرده، وارد حساب کاربری خود در نرم افزار ویندوزی شده و کتاب را مطالعه کنید.1399-01-19
رمان مفهومی، عمیق و جذاب. برای درگیر نشدن با اسامی بهتره که یک چک لیست برای خودتون داشته باشید.
1399-01-07
وای موقع خوندن کتاب اینقدر درگیر اسامی شده بودم که گیج شده بودم. ولی کلا کتاب خوبیه.
1397-12-23
منم توصیه می کنم حتما بخوانید
1403-10-06